رمان آووکادو پارت 52
چشمان دخترک گرد میشود و امید با تفریح به آن چشمان خاکستری گشاد شده نگاه میکند. – نترس قرار نیست بدزدمت… انگار تا حالا نفهمیدی من اهل دردسر درست کردن واسه خودم نیستم! آلاله با عصبانیت کف دستش را روی میز میکوبد و با صدای بلند میپرسد – چی داری میگی؟! امید با آرامش