رمان آوای نیاز تو پارت 253

5
(2)

 

 

نگاه ناباور بغض دارم رو صورتش بود و سری به چپ و راست تکون دادم که نگاهش و ازم‌ گرفت و از صندلی میز ناهار خوری بلند شد

_پاشو برو آماده شو نیم ساعت دیگه بریم!

 

پشتش و کرد و خواست بره که صدام دراومد

_ادعات میشه اما هیچی هیچی نمیفهمی.. تُ‌تو…

 

سری به چپ و راست تکون دادم دیگه ادامه ندادم که سمتم برگشت و گفت؛

_ادعا!؟… مـَـــن!؟… آره خب یه زمانی ادعا داشتم رو هر چیزی که برای من بود ادعا داشتم اما رفتن تو… تویی که فکر می‌کردم اومدی آب رو منه آتیش بشی تویی که فکر می‌کردم اومدی بمونی… رفتن تو همه تصوراتم و بهم زد!

دیگه از وقتی رفتی رو هیچ چیز ادعایی ندارم… نه رو خودم نه رو احساساتم نه رو تصمیماتم رو هیچی

 

سری به تایید تکون دادم و با بغصی که سنگینی می‌کرد جوابشو دادم

_مشکل همین جاست چون من هر چیزی نبودم!

من سهام و پول و شرکت و اشیا نبودم، من آدم بودم جاوید احساس داشتم!

من نرفتم تو من و ول کردی تو انتظار داشتی من بمونم و دردات و از بین ببرم منم انتظار داشتم تو تنهاییام و پر کنی اما تو هر روزی که دیر کردی باعث شدی من یه روز با تنهاییم سر کنم!

باعث شدی بدم عقب دور شم ازت

تو هولم دادی و من فقط عقب گرد کردم

رابطه یه چیز دو طرفس و هر کدوممون احتیاج داریم به یه چیزایی ولی تو رابطون و فقط یه طرفه میخواستی اونم از طرف من!

 

تصنعی دستی برام زد

_آفرین… میبینم زندگی با فرزان تو رو سخنوَر خوبیم کرده شجاع شدی!

 

از جام بلند شدم

_آره چون بهم یاد داد به جا این که از تنهاییم بترسم باهاش رفیق شم

 

مثل من خیره تو صورتم گفت:

_خوبه!… چون منم یاد گرفتم با درد کشیدن اَیاغ شم پس مثل این که واقعا دیگه بهم احتیاجی نداریم!… آماده شو!

 

با پایان جملش روش و ازم برگردوند و رفت و قطره اشکی رو صورتم ریخت و زمزمه کنان گفتم:

_کاش احتیاج داشتیم

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20230123 230820 033

دانلود رمان با هم در پاریس 0 (0)

10 دیدگاه
  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز…
IMG 20211208 091030 865 scaled

دانلود رمان اسیر مشت بسته 0 (0)

3 دیدگاه
  دانلود رمان اسیر مشت بسته 🤍خلاصه: قصه دوتا راوی داره مهرناز زنی خودساخته که از همسر اولش به دلیل خیانت جدا شده و پنج سال به تنهایی از پسربیمارش مراقبت کرده….   هامین مردی که به دلیل یک سری اختلاف با خانواده ش و دختری که دوستش داشته و…
IMG 20230123 230736 486

دانلود رمان به من نگو ببعی 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :           استاد شهرزاد فرهمند، که بعد از سالها تلاش و درس خوندن و جهشی زدن های پی در پی ؛ در سن ۲۵ سالگی موفق به کسب ارشد دامپزشکی شده. با ورود به دانشگاه جدیدی برای تدریس و آشنا شدنش با دانشجوی…
InShot ۲۰۲۳۰۳۱۲ ۱۱۱۴۴۶۰۴۴

دانلود رمان پنجره فولاد pdf از هانی زند 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         _ زن منو با اجازه‌ٔ کدوم دیوثِ بی‌غیرتی بردید دکتر زنان واسه معاینهٔ بکارتش؟   حاج‌بابا تسبیح دانه‌درشتش را در دستش می‌گرداند و دستی به ریش بلندش می‌کشد.   _ تو دیگه حرف از غیرت نزن مردیکه! دختر منم زن توی هیچی‌ندار…
IMG 20230128 233828 7272

دانلود رمان ماه دل pdf از ریحانه رسولی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   مهرو دختری ۲۵ ساله که استاد دفاع شخصی است و رویای بالرین شدن را در سر می‌پروراند. در شرف نامزدی است اما به ناگهان درگیر ماجرای عشق ناممکن برادرش می‌شود و به دام دو افسر پلیس می‌افتد که یکی از آن‌ها به دنبال انتقام و…
IMG 20230123 123948 944

دانلود رمان ضماد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         نبات ملک زاده،دختر ۲۰ساله مهربونی که در روستایی قدیمی بزرگ شده و جز معدود آدم های روستاهست که برای ادامه تحصیل به شهر رفته است. خاقان ،فرزند ارشد مرحوم جهانگیر ایزدی. مردی بسیار جذاب و مغرور و تلخ! خاقان بعد از مرگ…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۲۲۰۷۴۴

دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و …
رمان آخرین بت

دانلود رمان آخرین بت به صورت pdf کامل از فاطمه زایری 5 (3)

2 دیدگاه
  خلاصه: رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در…
IMG 20230123 225816 116

دانلود رمان تقاص یک رؤیا 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه باورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که…
IMG 20230123 235130 203

دانلود رمان آغوش آتش جلد دوم 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         آهیر با سن کَمِش بزرگه محله است.. در شب عروسیش، عروسش مرجان رو میدزدن و توی پارک روبروی خونه اش، جلوی چشم آهیر میکشنش.. آهیر توی محل میمونه تا دلیل کشته شدن مرجان و قاتل اونو پیدا کنه.. آهیر که یه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

17 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
magic.pen
magic.pen
11 ماه قبل

سلام دوستان
خوشحال میشم توی چنل تلگرام من جوین بشین تازه شروع کردم به پارت گذاری رمانم قراره مرتب پارت گذاری کنم
https://t.me/mahkom_es
لینک چنلم اگه دوست داشتین جوین شین
با عرض معذرت

سارا
سارا
11 ماه قبل

چیشد نویسنده جان خودت فهمیدی پارت قبل جاویدگفت باید باهم حرف بزنیم خوب الان حرفی نزد فقط بحث بود آخرش بنظرت اول مکالمه چند خط احیانا”جاننداختی عزیزم البته اگه به تیریج قبات برنمیخوره ها نویسنده عزیزومحترم چون انگاری مخاطب صداش بر میخوره بخودش هر چی میگه پارتا رو مثل اوایل طولانی تر پیش ببر

yegan
yegan
11 ماه قبل

این جاوید چه مرگشهههه مرتیکه احمق بی خاصیت..یعنی چی ک الان میگه به هم احتیاجی نداریم برو آماده شو!!کجا میخواد ببرش!؟!؟!مگه نفهمید ک بچه بچه خودشه الان چه مرگش شده بازززز
آه هی یه پارت خوبه امیدوارمون می‌کنه باز پارت بعد میرینه تو اوضاع!کی میخواد واقعا تغییری ایجاد شده تو رمان؟!

🙃...یاس
🙃...یاس
11 ماه قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

لیلی
لیلی
11 ماه قبل

وایی یکم پارت هارو طولانی کن خواهش میکنم یک سال منتظرم آخرش چی میشه

علوی
علوی
11 ماه قبل

حالا اون وسط چند خط جا مونده! 😁😁😁😁😁
ولی باحال بود، خوب مشکلات رو بیان کردن، هیچ کدوم هم یه نخود از موضعش عقب نرفت.
جاوید اول از همه این رابطه رو به گند کشیده، باید اولین قدم رو برای اصلاحش برداره.

رها
رها
پاسخ به  علوی
11 ماه قبل

دقیقا اول مکالمه چند خط جا افتاده که شاید همون چند خط دلیل بحثشون رو مشخص میکرد

نگار
نگار
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
11 ماه قبل

میشه خواهش کنم ازت التماست کنمممممم 😂😂😂
در حد ۵ خط به پارتات اضاف کنی توروخداااا 🙁🙁😭😭

علوی
علوی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
11 ماه قبل

بار اول نیست این رمان خطوط رو پس و پیش می‌کنه. چند پارت قبل، وقتی جاوید تو خونه فرزان، شاهد اجرای یک نفره تک‌نوازی فرزان برای آوا بود و از عالم و آدم متنفر شد، 5 خط رو جا گذاشته بود که تو 2 پارت بعد، یهو وسط مکالمه اومد.
یه خوبی داره، وقتی این اشتباهات زیاد می‌شه، یعنی به اواخر داستان نزدیکیم. تجرمه من می‌گه این مشکلات تو 30 درصد انتهایی یک رمان بالا می‌ره.

نگار
نگار
11 ماه قبل

وااااییییی خب چرا ایقد کم میزاری
دیوونه شدم بخدا از دستتون نویسنده ها

مری
مری
11 ماه قبل

چرا از اون تیکه که گفت بیا باهم حرف بزنیم نزاشتی

زلال
زلال
11 ماه قبل

فاطی فک کنم ی پارت جامونده ها

...
...
11 ماه قبل

الان باهم حرف زدن؟🙄

رویا
رویا
پاسخ به  ...
11 ماه قبل

آره دیگه خیلی هم تاثیرگذار بود پرازپندواندرز😂

دسته‌ها

17
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x