14 تیر 1402 - رمان دونی

روز: 14 تیر 1402 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان حورا

رمان حورا پارت 73

        _ چرا تو تاریکی نشسـ…وای صورتت!   دستم را کمی روی لبم کشیدم، اما به سرعت دستم را پس زد و صورتم را قاب گرفت:   _ دست نزن ببینم، چیکار کردی با خودت…   با خودم؟ پوزخندم را دید، رنگ نگاهش به آنی عوض شد، کمی صاف نشست و اخم‌هایش در هم رفت:   _

ادامه مطلب ...

رمان جرئت و شهامت پارت ۸

  معلم ماژیکش را در آورد و بر روی تخته خلاصه ی درس را توضیح می‌داد.   با دقت به توضیحات او گوش میدادم و در دفترم نکته های او را می نوشتم.   _خب بچه ها این نکته ی خیلی مهمی هست. و حتما در،امتحان ترمتون و کنکور وجود‌ داره. و درس آخر و مرور کنید.   یکی از

ادامه مطلب ...
رمان هامین

رمان هامین پارت 46

      با صدای آلارم گوشیم به سختی چشم‌های خسته‌مو باز کردم.   با دراز کردن دستم گوشیو از زیر بالشت بیرون آوردم اون زنگ مته مانندو قطع کردم.   ملافه رو روی سرم کشیدم و چشم‌های که از شدت بی‌خوابی میسوختنو بستم.   اما لحظه‌ی بعد با شوک ملافه رو کنار زدم و روی مبل نشستم.   با

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 222

        آب زدن دست وصورتش دو سه دقیقه ای بیشتر زمان نبرد . وقتی از سرویس بهداشتی خارج شد و وارد حال اطاق شد ، میزی هوس انگیز و رنگارنگ انتظارش را می کشید …………. انگار همین آب کافی بود تا هوش و حواسش سر جایش بیاید و شش دنگ حواسش جمع شود ……….. الان خوب می

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 360

            شاید به ظاهر می گفت با دیدن دوباره من همه چیز و فراموش کرده و انگیزه اش و برای اذیت کردن من از دست داده.. ولی حداقل می تونستم بابت اون روزا که بهش اجازه حرف زدن ندادم یه کم خودم و توجیه کنم و بفهمونم دلایلی که برای اون کار داشتم.. هیچ ارتباطی

ادامه مطلب ...
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 19

    بدون اینکه سرم را به طرفش برگردانم ، سر جا بی حرکت ماندم . دست شهاب پیش روی کرد و از روی ساپورتِ نازکِ مشکی رنگ مشغول نوازش ران پایم شد . هم زمان دست دیگرش نشست روی کمرم .   – من حالم بده ماه جان ! … از خودم حالم بده که … عرضه ی مستقل

ادامه مطلب ...