رمان سال بد پارت 19

3.8
(6)

 

 

بدون اینکه سرم را به طرفش برگردانم ، سر جا بی حرکت ماندم . دست شهاب پیش روی کرد و از روی ساپورتِ نازکِ مشکی رنگ مشغول نوازش ران پایم شد . هم زمان دست دیگرش نشست روی کمرم .

 

– من حالم بده ماه جان ! … از خودم حالم بده که … عرضه ی مستقل شدن ندارم !

 

بلاخره لب به درد دل کردن گشوده بود !

باز به سمتش سر چرخاندم و با چشم هایی آرام نگاهش کردم .

 

پوزخند تلخی زد :

 

– چند سال پیش همه ی عالم و آدم گفتن به جای ورزش و تربیت بدنی برم یه رشته ی مهندسی درس بخونم … که تهش امیدی داشته باشم به یه لقمه نون ! ولی من …

 

– خب دنبال علاقه ات رفتی شهاب ! این که هیچوقت بد نیست !

 

– علاقه ی من تویی آیدا ! من خسته شدم از این وضعیتی که داریم !

 

دستش بالاتر آمد و طره ای از موهای آبی و تاب دارِ کنار شقیقه ام را گرفت و میان انگشتانش به بازی گرفت .

 

– بهم می گه صبر کنیم موعدِ مستاجرِ عمه ها تموم بشه … بریم طبقه ی بالا زندگی کنیم !

 

نفسم را خیلی نرم و محتاط از سینه ام خارج کردم .

 

خدا را شکر این را قبلا از زبان هستی و فافا شنیده بودم … و حالا می توانستم خودم را کنترل کنم و واکنش تندی نشان ندهم … .

 

 

 

 

شهاب ادامه داد :

 

– من مخالفت کردم آیدا ! می دونم دلت می خواد مستقل بشیم ! … بعد شروع کرد به جار و جنجال کردن … هی می گفت آیدا پُرت کرده !

 

– دعوا کردن با مادرت همه چی رو بدتر می کنه شهاب ! نباید دهن به دهنش می ذاشتی ! … می تونستی بعدا با زبون خوش به عمو رضا بگی …

 

میان حرف هایم پوزخندی زد :

 

– عمو رضا کیلویی چند عشق من ؟! … مادرم گفت اگه به واحد عمه ها راضی نشیم ، اصلا کاری بهمون نداره ! نمی ذاره بابا برای جای دیگه پول رهن بده ! … همین عمو رضا جانت هم یک کلمه نگفت که دلم گرم بشه !

 

چیزی نگفتم … غمگین تر از آن چیزی شده بودم که بخواهم حرفی بزنم . فکر زندگی کردن در نزدیکیِ سوده و شادی من را از پا می انداخت . می دانستم روز خوش برایم نمی گذارند !

 

ولی از آن بدتر … فکر این بود که هیج اختیاری از خود نداشتیم … .

 

من و شهاب زیادی جوان بودیم و دستمان خالی بود ! من با درست کردن و فروختن زیور آلات رنگارنگ و شهاب با مربی گری در یک باشگاه بدنسازی … نمی توانستیم اختیار زندگی یمان را به دست بگیریم و مستقل شویم !

 

یک دفعه تمام این دست و پا زدن های مضحک برایم بیش از حد پوچ به نظر رسید ! اصلا چرا باید ازدواج می کردیم ؟ … وقتی هنوز مجبور بودیم از والدینمان پول توجیبی بگیریم ؟! …

 

 

 

 

در افکار غم انگیزم غرق بودم … که شهاب طره ی مویم را رها کرد و کف دستِ بزرگش را روی صورتم گذاشت :

 

– ولی تو غمت نباشه ماهِ من ! … از زیر سنگ هم باشه پول جور می کنم و خونه ی مستقل می گیرم برات !

 

نگاهم را تا چشم های براقش بالا کشیدم … انگشتانش مشغول نوازش پوستِ گونه ام شد .

 

– هر طوری که باشه … از هر راهی که بتونم … تهش مستقل می شیم آیدا ! … خوشبختت می کنم ! … فقط تو باش با من !

 

– هستم شهاب ! من فقط برای تو هستم !

 

من را به خود نزدیک تر کرد … چشم هایمان خیره بهم بود . ضربان قلبم تند شد … می توانستم انعکاس تصویرِ خودم را در مردمک هایش ببینم … .

 

گفت :

 

– تو باشی … زندگی به هر ریسکی می ارزه آیدا ! به هر خطایی می ارزه !

 

به من مهلت نداد زیاد روی جملاتش فکر کنم … . من را باز به خود نزدیک تر کرد … و بعد لب هایمان رو هم قرار گرفت .

 

همدیگر را سخت و پر عطش بوسیدیم … در حالیکه حس می کردیم در تمامِ دنیا هیچ کسی را به جز خودمان نداریم … .

 

و بعد … بنگ !

 

توپ سال جدید شلیک شد !

سالمان تحویل شده بود !

 

***

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همتا
همتا
10 ماه قبل

به به
به به چه سال تحویلی، اینم بوسه تحویل سال

زن احسان علیخانی
زن احسان علیخانی
10 ماه قبل

ای جان عشق بینشون چ قشنگه 🥲😍

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x