رمان گلادیاتور پارت 287
گندم شوکه شده از چیزی که شنیده بود ، با تعجب و بهت به عقب سرچرخاند و یزدانِ پشت سرش را نگاه کرد ………………. باورش نمی شد با آن چیزهایی که یزدان دقایق قبل درباره نسرین گفته بود ، حالا با حضور او در اطاقش موافقت کند . نسرین لبخند پیروزی بر روی