8 اردیبهشت 1403 - رمان دونی

روز: 8 اردیبهشت 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان حورا

رمان حورا پارت 222

            بحثشان جالب بود اما توان گوش دادن نداشتم، دهانم را با دستان لرزان شسته لب زدم: _ دلم آب میخواد…   محمد هول شد برایم بیاورد اما حاجیه خاتون دستش را پس زده تشر زد:   _ برو اونور ببینم، چه خودشو هول میکنه، این حامله‌س نه تو…تو هم آب نخور معده خالی باز

ادامه مطلب ...
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 52

        خیلی طول نکشید تا مجتبی چمدان را روی صندلی عقب گذاشت و خودش پشت فرمان نشست .   – خب آقا … دبی خوش گذشت ؟ … ولی این چند روز حسابی خستگی در کردین !   عماد پلک هایش را روی هم فشرد و تلاش کرد آرام بماند و سر مجتبی داد نزند .  

ادامه مطلب ...
آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 36

      میشد گفت هیچ جوره تعادله روانی نداشت و من چطور قبلاً متوجه این موضوع نشده بودم؟!     جلوتر آمد.   رخ به رخم ایستاد و آرام دستش را در یک میلیمتری صورتم نگه داشت.     لمسم نکرده بود اما هرم نفس های گرم و نگاه خیره‌اش داشت حالم را به هم می‌زد.     -هیچ

ادامه مطلب ...
رمان مانلی

رمان مانلی پارت آخر

        بعد از از خواندن تلقین و ریختن خاک نامی عقب کشید و با صورتی سرد و رنگ پریده به سمتمان آمد. با دیدن بیحالی عمه خم شد و شانههایش را بهآغوش کشید. _خوبی مامان؟ دست روی شانهی نریمان گریان گذاشت و او را بهسمت خودش کشید. نریمان سرش را به بازوی نامی تکیه داد و شانههایش

ادامه مطلب ...

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی

    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم، انگشتان کوچکم زنجیر زنگ زده تاب را میچسبد و پاهایم

ادامه مطلب ...
سکوت تلخ

رمان سکوت تلخ پارت 42

        در گلو میخندد   آن روز صبح   دخترک را کارد میزدی خونش در نمی آمد   البته که به او حق میداد   منکر اشتباهش نمیشد   بردن سارا به آن خانه کار درستی نبود..   در حالی که دستش را زیر تاپ تن دخترک سر میداد زمزمه میکند   – مقصرش خودتی …  

ادامه مطلب ...