رمان حورا پارت 222

4.2
(207)

 

 

 

 

 

 

بحثشان جالب بود اما توان گوش دادن نداشتم، دهانم را با دستان لرزان شسته لب زدم:

_ دلم آب میخواد…

 

محمد هول شد برایم بیاورد اما حاجیه خاتون دستش را پس زده تشر زد:

 

_ برو اونور ببینم، چه خودشو هول میکنه، این حامله‌س نه تو…تو هم آب نخور معده خالی باز بازیش میدی بدتر عق بزنی.

 

با بدخلقی گفتم:

_ اخه مزه دهنم تلخه…حالم بده!

 

سریع از جا برخاست و دست به زانوهایش گرفت و راهی اشپزخانه‌ی کوچکش شد:

_ وایسا الان یه لقمه میگیرم واست بخوری بعد آب دنبالش بخور…خالی خالی نمیشه که، سردی میکنی!

 

کلافه همان کنار در توالت نشستم. محمد در چهارچوب در خروجی خانه ایستاده بود و دست به سینه نگاهم میکرد. این بچه مسلمان که روز اول نگاه نمیکرد چطور حالا زل زده بود به من؟

 

نکند وقتی فهمید باردارم افکار منفی‌اش پاک شد؟

_ میخوای بری دکتر؟

 

با همان اخم و تخم پرسید، سر بالا انداختم:

_ نه…خوب میشم، نوبت دکترم چند روز دیگه س…همون موقع میرم!

 

_ قبادو چیکار میکنی؟ بری مطب دکترت، فکر نمیکنی پیدات کنه؟

 

چانه بالا انداختم:

_ نمیدونه باردارم که…از کجا بدونه میرم دکتر؟ ازینجام وحید بیاد مستقیم میبرتم مطب و برم‌میگردونه، فکر نکنم اصلا جای دیگه برم…

 

نفس عمیقی کشید:

_ جای این کارا نمیشد بشینی مشکلتو با شوهرت حل کنی؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 207

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
10 روز قبل

ببخشید ببخشید ولی اصلا این سوالا به محمد ربطی داره آخه به اون چه شاید صلاح دیده از شوهرش دور باشه نمیدونم ولی تو این پارت از شخصیت محمد بدم اومد

سارا
سارا
11 روز قبل

خخخ تا حالا درس خوندنش بود حورا تمومی نداشت حالا خخخ دم توالت نشستنش تا ۹ ماه دیگه خخخ نمیدونم تو این رمانا چرا انقدر طولانی میشه پروسه بچه آوردن والابخدا مگه مخاطب بلانسبت خره انقدر کشش میدین مطلبو روانیا

me/
me/
11 روز قبل

بی محتوا مطلق

آنا
آنا
11 روز قبل

حورا یا پارت نمیزاره یا اگر بزاره ما میریم تو خماری تا دامه اشو بفهمیم

Armita
Armita
11 روز قبل

دستت درد نکنه عزیزم انگشتات رو ماساژ بدم درد گرفته؟؟؟؟
خب لامصب چرا انقدر کم پارت میدی آخه؟؟؟؟؟
من چه گناهی کردم که باید با توام سرو کله بزنم.
میخوای من به جان بنویسم؟؟؟

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x