رمان گلادیاتور پارت 294
نمی دانست نفسش بند آمده و یا اکسیژنی در اطرافش وجود ندارد که دیگر نفسش بالا نمی آید . نگاه گشاد شده و وحشت زده اش بی هدف درون جاده ای که در آن افتاده بودند چرخید . یزدانش را اعدام می کردند ؟؟؟ آن هم مقابل اویی که
نمی دانست نفسش بند آمده و یا اکسیژنی در اطرافش وجود ندارد که دیگر نفسش بالا نمی آید . نگاه گشاد شده و وحشت زده اش بی هدف درون جاده ای که در آن افتاده بودند چرخید . یزدانش را اعدام می کردند ؟؟؟ آن هم مقابل اویی که
خلاصه رمان: موج به اجبار پدربزرگش مجبور است با فریاد، هم بازی بچگی اش ازدواج کند. تا اینکه با دکتر نیک آشنا شده و در ادامه حقایقی را در مورد زندگی همسرش میفهمد…
هر دو از زخم هایی که روی قلبشان باقی مانده بود خبر داشتند. هر دو میدانستند ترمیم آن زخم ها کار امروز و فردا نیست و بعضی هایشان ممکن است تا ابد همراهشان بماند. همه ی اینها را میدانستند و اما تصمیم گرفته بودند فعلا به چیزی جز خودشان بها ندهند. _ دلم… تنگ شده
خلاصه رمان : _ دوستم داری؟ ساعت از دوازده شب گذشته بود. من گیج و منگ به آرش که با سری کج شده و نگاهی ملتمسانه به دیوار اتاق خواب تکیه زده بود، خیره شده بودم. نمی فهمیدم چرا باید چنین سوالی بپرسد آن هم اینطور بی مقدمه؟ آرشی که من می شناختم
خلاصه رمان: من لیلیام… دختر 16 سالهای که تنها هنرم جیب بریه، بخاطر عمل قلب مادربزرگم مجبور شدم برای مردی که نمیشناختم با لقاح مصنوعی بچه بیارم ولی اون حتی اجازه نداد بچم رو ببینم. همه این خفت هارو تحمل کردم غافل از اینکه سرنوشت چیزی دیگه برام رقم زده بود
سوگل با صدایی پر از درد برای اینکه نگرانی مارو کم کنه نالید: -خو..خوبم..نگران..نباشید.. سعی می کرد جلوی جیغ های بلند و پر دردش رو بگیره اما خیلی نمی تونست… درد زایمان رو تجربه نکرده بودم اما می دونستم چقدر غیرقابل تحمل و سخته… تند تند زیر لب شروع کردم به دعا خوندن و
به قلم رها باقری صدای گریهی جانجان در خانه پیچیده بود. خون دماغ و لبم را دست کشیدم و برای رها شدن تقلا کردم. بارمان با چشمهای به خون نشسته، سرم را پیش کشید، توی صورتم با نفرت غرید “ٔ بیلیاقت” و پرتم کرد. نفهمیدم کجا سقوط کردم. فقط درد ضربهای را
حورا کنار حوضچه نشسته بودم و از آلوچههای ترش میخوردم، خاله حلیمه هم مدام در گوشم میگفت بچه پسر است… دوست داشتم دختر باشد اما، با اینکه میترسیدم، از اینکه مبادا در تربیت و بزرگ کردنش خطا کنم، مبادا کم بیاورم، کوتاهی کنم، جا بزنم… وقتی به این فکر میکردم