روز: تیر ۳۰, ۱۴۰۳ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت ۷۳

        دنیز:     -به نظر می‌رسه معذبید!     با سوالش سر بلند کردم و نفس عمیقی کشیدم.     -نه همچین چیزی نیست.   -مطمئن باشم؟   -مطمئن باشید.     برای اینکه بیشتر از این به حرفم نکشدم، نگاهم را در کافه‌ی دنج و چوبی چرخاندم.     بعد از داستان هایم با شهراد

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت ۲۳

        تمام وجودم یک جور عجیبی در حال کش آمدن بود. نمی فهمیدم چرا از تنم حرارت بیرون می زد، به شدت گرمم بود. کوبش قلبم دست خودم نبود. تنم توی ان سرما خیس عرق شده بود…     چشمانم دودوزن روی صورت خسته و پر از مهرش بود که خم شد و لب روی پیشانی ام

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت ۲۷۴

            با کیسه‌ی خوراکی‌ها برگشت، سوار که شد بدون آنکه حرکت کند قوطی رانی را به دستم داد و مشغول باز کردن پاکت کیک شد.   _ محمد نمیتونم باز نکن!   بی توجه به من بازش کرد و روی پایم گذاشت:   _ زود باش شروع کن، واسه تو نخریدم، واسه نخود فرنگی دایی

ادامه مطلب ...
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت ۵۱

    ×   توی راهرو کنار محمد راه می‌رفت و یونیفرم پوشیده بود، سلام های نظامی که سرباز ها بهش می گذاشتند اون رو یاد قدیم می‌انداخت. طاهر زندگیش در کارش خلاصه می‌شد و عاشق نه دیوانه ی کارش بود و آخر سر هم همین دیوانگی کار دستش داد. وارد اتاق سرهنگ که شدند سلام نظامی داد و سرهنگ

ادامه مطلب ...
رمان فئودال

رمان فئودال پارت ۵۵

            متعجب به نریمان خیره شد، یعنی موفق شده بود؟ زبانش را روی لب های خشکش کشید و زمزمه کرد:   – چی؟ و.. واقعاً؟   نریمان انگار گرمش بود ، راضی نبود به کسی جزء گلین دست بزند اما باید خود را راضی میکرد که گلین تمام شده است، یک زن خیانتکار که در

ادامه مطلب ...