روز: مرداد ۱۲, ۱۴۰۳ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت ۲۸

        رستا جا خورده نگاه صورت سرخ و پر از عصبانیت امیر می کند که توی نور کم کوچه کاملا معلوم بود…   -وا امیر چرا اینجوری حرف می زنی…؟!     امیریل عصبانی بود… -اون جونوری که تو رو رسونده کی بود…؟!     رستا ترسیده لرز خفیفی کرد و آب دهان فرو داد. -دوستم… بود…!

ادامه مطلب ...
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت ۸

        آغوشش بلافاصله آرامم کرد. اعجاب انگیز بود و در عین حال دوست داشتنی. من این حس آرامش را حتی در آغوش عماد هم نداشتم.   بی اختیار پلک بستم و دستانم سرکشانه به پیراهنش پناه بردند. خودم را بیشتر به تن گرم و پر مهرش فشردم و از سیل خروشان اشک هایم جز باریکه ای کوچک

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت ۲۸۲

            اخم کرد و فنجان قهوه را برداشت:   _ دلگرمی این مدلیتو وردار واسه خودت!   جرعه‌ای از قهوه نوشید: _ تو میدونی کیمیا با کیا رفاقت میکنه؟   از سوال قباد گیج اخم کرد:   _ نفهمیدم، چطور مگه؟   پوزخندی زد، از خانه تا اینجا بارها مکالمه‌ی کیمیا با دوستش پشت خط

ادامه مطلب ...
آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت ۷۸

      -الو؟   -حسام گوش کن ببین چی می‌گم همین الآن باید بیای. می‌خوام امشب یه نفرو تعقیب کنی، برات لوکشین می‌فرستم.   -چشم.     بعد فرستادن لوکیشن دوباره پشت فرمان نشست.     و کاش این بار را هم درگیر بدبینی‌های همیشگی‌اش شده باشد!     کاش دوباره توهم منفی‌زده باشد اما آن مرد به دنیز

ادامه مطلب ...
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت ۵۲

    رز به قیافه ی پریشان میکائیل خیره شد: – چی شده؟   میکائیل بی توجه به سوال رز دخترک را با یک دستش در آغوشش کشید و سرش را روی موهای رز گذاشت. کمر رز را نوازش کرد و رز بدون حرفی بیشتر سرش را در سینه میکائیل فرو کرد و نیاز داشت به این که میکائیل نازش

ادامه مطلب ...
رمان فئودال

رمان فئودال پارت ۵۶

          – من برم بخوابم.   افسانه با هیجان از جا بلند شد، دخترک انگار زیادی عجله داشت.   – منم بیام‌   سرش را تکان داد ، زود تصمیم گرفته بود اما باید از جایی شروع میکرد‌. مجبور بود خودش را به فراموشی بدهد، شاید بودن با افسانه حالش را خوب کند. از پله ها

ادامه مطلب ...