رمان رز های وحشی پارت 54
× روی فرمون ماشین ضرب گرفته بود و میدانست باید صبر کند اما این که زمان میگذرد و رز کنار سپهر است داشت کلافه اش میکرد. به ساعت مچیش خیره شد و زمان لعنتی مثل همیشه طبق قانون نا نوشته ای وقتی کلافه و بد حال بودی دیر میگذشت! ناچار چشم هایش را بست و سرش را