روز: شهریور ۲۸, ۱۴۰۳ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آس کور

رمان آس کور پارت ۱۸۹

    حاج آقا دست یخ زده ی حاج خانم را گرفته و همراه دست خودش، روی موهای سراب گذاشت.   گونه اش را هم همانجا فشرد و بینی بالا کشید. تکخندی زده و با آرامش چشم بست.   _ نمرده عزیزم، همینجاست… این همه وقت جلوی چشممون بوده و نفهمیدیم…   حالا نوبت دیوانگی حاج خانم بود. ناباور و

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت ۴

    دادخواست طلاق بود  و من ناباور لبخند زدم     _این چیه؟     _فکر کردم حداقل سواد خوندن نوشتن داری؟     صدای زیبا مثل خوره تو سرم وول میخورد ولی من باور نکردم     _شوخی داری میکنی با من…….آره؟     جوابی نداد و فقط با پوزخند و تحقیر داشت نگام میکرد، انگار کلمات و

ادامه مطلب ...
رمان سال بد

رمان سال بد پارت ۹۵

        شهاب خونابه ی دهانش را با زجر فرو بلعید … و بعد آهسته و عصبی شروع کرد به خندیدن .   چقدر بدبخت شده بود که حتی ساسان به حالش ترحم می کرد ! به چه روزی افتاده بود که حتی این ناآدم برایش دل می سوزاند !   – رئیستون ! … رئیستون چه گهیه

ادامه مطلب ...
دانلود رمان دلبر طناز من

دانلود رمان دلبر طناز من به صورت pdf کامل از anahita99

      خلاصه رمان دلبر طناز من :   به نام الهه عشق و زیبایی یک هویت یک اصل و نسب نمی دانم؟ ولی این را میدانم عشق این هارا نمی داند او افسار گسیخته است روزی به دل می اید و کل عقل را دربر میگیرد اما عشق بهتر است؟ یا دوست داشتن؟ تپش قلب یا آرام زدن

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت ۵۰

        امیر با صدای ویبره گوشی اش چشم باز کرد و خواست ان را بردارد که نتوانست. نگاهش به رستا خورد و لبخند کل صورتش را فرا گرفت.     رستا تنها با یک تاپ و شورتک توی آغوشش گوله شده بود. قرار بود شیطنت نکنند اما نشد و تنها به عشق بازی بسنده کردند…   بوسه

ادامه مطلب ...