روز: 11 مهر 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان ملورین

رمان ملورین پارت 66

        – شما لازم نکرده وضع بد من و بزنید توی سرم! هر آشغالیم که هستم دل کسی و تاحالا نشکوندم. شما حتی انقدری واسه پسرتون ارزش نداشتید که خبر ازدواجش و به شما بده! یه بیچاره بی کس ساختید ازش!   انقدر کل زندگی محدودش کردید و تو سرش چرت و پرت خوندید که حتی شما

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 307

      گندم لبانش را روی هم فشرد که باز هم قطره اشکی روی گونه اش رد انداخت و آرام به زیر چانه اش رفت .       ـ انجام ……….. انجامش میدم .       یزدان خوبه ای زیر لب زمزمه کرد و با ابرو به حوله لوله شده کنارش اشاره کرد .      

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 7

    اصلا اینجوری بهتره، این که حرف نمیزنه و منم کلا باهاش معذبم تازه اصلا حقشم هست اون همه بالا حرصم داد با روزه ی سکوتش اینم تلافیش   هنوزم چشماش رو من بود که من بی تفاوت نگاهمو دادم به بیرون   راه افتاد و هیچی نگفتیم تا رسیدیم خونه بی حرف فقط یه تشکر کردم و پیاده

ادامه مطلب ...
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 37

    «باوان»   وحشت زده نگاهم بین چشمان سرخ و دستانش جا به جا میشد. لباسم هر لحظه بالاتر میرفت و چشمانم درشت تر میشد.   چه در سرش میگذشت؟ کاش میتوانستم ذهنش را بخوانم.   _ چی… کار… میکنی؟ عا… مر…   گرمای دستش از پوست شکمم رد شد و تمام تنم را به آتش کشید. نفسم بند

ادامه مطلب ...