رمان آفرودیت و شیطان پارت 3521 شهریور 1399141 دیدگاه نیوراد ماشین را ناشیانه کنار ماشین آرس پارک میکند. دیاتا از بعد آن لحظه با لبخندی کنج لب ، سرکشانه نگاهش می کرد آن قدر این نگاهش طولانی بود…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 348 شهریور 139923 دیدگاه سان فرانسيسكو ، پارك هاى زيادى داشت. درخت هاى سر به فلك كشيده با شاخه هاى تنومند ، گل هاى وحشى و رنگارنگ و فضا هاى سبزى مخصوص پياده…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 335 شهریور 139916 دیدگاه آمریکا / سان فرانسیسکو یک ساعتی از رفتن آرس می گذشت. نیوراد همچنان روی همان کناپهی راحتی لم داده بود و پای چپش مانند تیک عصبی تکان تکان میخورد.…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 321 شهریور 139916 دیدگاه ایران / تهران صادق با غضب نگاه خونینش را از نیما ، کارگر تره بار می گیرد و باز به منظور محکم کاری حرفش را برای هزارم ، گوشزد…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 3125 مرداد 139922 دیدگاه ایران / تهران پلک هایش بی رمق بودند و هر لحظه ممکن بود روی هم بیفتند اما با این حال ، باز هم از زیر و رو کردن کتلت…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 3021 مرداد 139943 دیدگاه مهراب چشمانش را آرام آرام باز می کند . پنجره ی بی پرده ی رو به رویش آفتاب را ظالمانه به چشمانش گوشزد می کرد . آرتمیس کنارش به…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 2928 تیر 139920 دیدگاه ایران / تهران _ عشق منطق نمی شناسه …منطق منم تویی ! سیمین از جمله ی فرشاد گر می گیرد . سعی می کند چهره ی سرخ شده اش…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 2824 تیر 139941 دیدگاه آمریکا / سان فرانسیسکو دیاتا به حتم گیج شده بود . این رفتار های ضد و نقیض پسرک امانش را بریده بود این کارها دیگر چه معنی داشت ؟…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 2722 تیر 139947 دیدگاه آمریکا / سان فرانسیسکو نمی دانست چند ساعت است که دارند در آین ناکجاآباد خاکی راه می روند . جرات پرسیدن را هم نداشت که چرا با ماشین نمی…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 2620 تیر 139954 دیدگاه شوکه و ترسیده از جایش بلند می شود . کجا بود ؟ صدای پسرک بود …به خدا که صدای او بود . خدا انقدر زود به دادش رسید ؟…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 2518 تیر 139942 دیدگاه فرمان ، صندلی چرم دوزی شده ی ماشین ، کاپوت خاک گرفته ، همه و همه برایش تازگی دارد . چند سال است که سوار ماشین نشده است ؟…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 246 تیر 139941 دیدگاه آمریکا / سان فرانسیسکو بی فکر می گوید _ من جسممو از دست دادم ! باور نمی کند . زندگی کاری با او کرده بود که باور نکند …رپر…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 232 تیر 139929 دیدگاهآمریکا / سان فرانسیسکو شوکه می شود . سایه های گذشته ، خاطراتی که با نیوان و کوشا داشت دورش را احاطه می کند . سرش را آرام پایین می…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 2225 خرداد 139931 دیدگاه سرش را محکم میان دستانش می گیرد . حالش بد بود . نمی ارزید ، به خدا که نمی ارزید . این همه حال بد نمی ارزید. احساس می…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 2115 خرداد 139997 دیدگاه ابروی سمت چپش بالا می رود . چشمانش به یک باره از آن درماندگی فاصله گرفته و جایش را به یک خبیثی می دهد . دریای چشمانش ، خبیث…