رمان خان زاده جلد دوم پارت 35

رمان خان زاده جلد دوم پارت 35

17 دیدگاه
  دروغ گفته بود؟ چنگی به موهام کشیدم و تازه یادم اومد ایلین و اونجا تنها گذاشتم سراسیمه از شاهین فاصله گرفتم و با قدم های بلند به سمت ماشین…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 34

رمان خان زاده جلد دوم پارت 34

12 دیدگاه
  دلم برای این خنده هاشم تنگ شده بود نبودهددهورا و حتی روی دخترکمون تاثیر گذاشته بود که کم می خندید بیشتر وقتا توی خودش بود و من میدونستم به…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 33

رمان خان زاده جلد دوم پارت 33

4 دیدگاه
دستم روی شکمم گذاشتم و آهسته سومین بچه مون رو نوازش کردم و گفتم دعا کن دعا کن برادرت سالم به دنیا تنها خواستم همین بود گوشیش رو با خودش…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 30

رمان خان زاده جلد دوم پارت 30

2 دیدگاه
  حال دلم بد میشد چی میشد همون بچه توی شکم من بود و این همه اتفاق هیچ کدومشون نمی افتاد! واقعا خدا اینطوری می خواست منو آزمایش کنه یا…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 29

رمان خان زاده جلد دوم پارت 29

1 دیدگاه
  مونس که از حرفای ما سر در نیاورده بود روی پام نشست و گفت _مامان چی داری میگی من نمیفهمم! پیشونیشو بوسیدم و گفتم قراره یه داداش کوچولو داشته…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 28

رمان خان زاده جلد دوم پارت 28

6 دیدگاه
شاهینی میگفت باید سرپا بشم و به زندگیم برسم می گفت اینطور خونه نشین شدن و دوری کردن از کار و شرکت و آدمایی که قبلاً باهاشون در ارتباط بودم…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 27

رمان خان زاده جلد دوم پارت 27

5 دیدگاه
شرکت و به حال خودش گذاشته بودم پامو اونجا نمیذاشتم وقتی مونس و آیلین نبود این شرکت و پول در آوردن به چه درد من میخورد؟ ساعت از ۱۲ شب…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 25

رمان خان زاده جلد دوم پارت 25

1 دیدگاه
  از وقتی که از شیراز راه افتاده بودیم من گوشیم خاموش کرده بودم نمیخواستم اهورا اگر زنگ بزنه جوابشو بدم من برای همیشه اهورا کنار گذاشته بودم می خواستم…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 24

رمان خان زاده جلد دوم پارت 24

8 دیدگاه
  انتخاب باتوعه یا از زندگیش حذف شو و برو برای همیشه راستش و بخوای من و اهورا قبل این اتفاقا هام باهم بودیم ولی پنهونی اگه باور نکنی من…