رمان خان زاده جلد دوم پارت آخر23 شهریور 139933 دیدگاهکنارش نشستم و گفتم باور کن خوبه حالش خوبه دکتر گفت خیلی زود به هوش میاد مونس رو توی بغلم گرفتم دخترکم خواب آلود بود برای همین چیزی سر در…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 3519 شهریور 139917 دیدگاه دروغ گفته بود؟ چنگی به موهام کشیدم و تازه یادم اومد ایلین و اونجا تنها گذاشتم سراسیمه از شاهین فاصله گرفتم و با قدم های بلند به سمت ماشین…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 3414 شهریور 139912 دیدگاه دلم برای این خنده هاشم تنگ شده بود نبودهددهورا و حتی روی دخترکمون تاثیر گذاشته بود که کم می خندید بیشتر وقتا توی خودش بود و من میدونستم به…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 339 شهریور 13994 دیدگاهدستم روی شکمم گذاشتم و آهسته سومین بچه مون رو نوازش کردم و گفتم دعا کن دعا کن برادرت سالم به دنیا تنها خواستم همین بود گوشیش رو با خودش…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 327 شهریور 13999 دیدگاه_ باهام میای بریم ؟ بریم یه جای خلوت فقط من و تو باهم حرف میزنیم حل میکنیم هر چیزی که تو بگی هر کاری که تو بگی می کنم…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 312 شهریور 139911 دیدگاه اگر همین الان بهش می گفتم الان که منو بغل کردی فقط من نیستم و یه بچه دیگه توی وجودمه چه عکس العملی نشون می داد! دلتنگی و دلگیری…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 301 شهریور 13992 دیدگاه حال دلم بد میشد چی میشد همون بچه توی شکم من بود و این همه اتفاق هیچ کدومشون نمی افتاد! واقعا خدا اینطوری می خواست منو آزمایش کنه یا…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 2929 مرداد 13991 دیدگاه مونس که از حرفای ما سر در نیاورده بود روی پام نشست و گفت _مامان چی داری میگی من نمیفهمم! پیشونیشو بوسیدم و گفتم قراره یه داداش کوچولو داشته…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 2825 مرداد 13996 دیدگاهشاهینی میگفت باید سرپا بشم و به زندگیم برسم می گفت اینطور خونه نشین شدن و دوری کردن از کار و شرکت و آدمایی که قبلاً باهاشون در ارتباط بودم…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 2723 مرداد 13995 دیدگاهشرکت و به حال خودش گذاشته بودم پامو اونجا نمیذاشتم وقتی مونس و آیلین نبود این شرکت و پول در آوردن به چه درد من میخورد؟ ساعت از ۱۲ شب…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 2622 مرداد 1399بدون دیدگاه حتی از من توضیح نمی خواست آخرای شب بود ساعت از نیمه شب گذشته بود و من با بی حالی و ناتوان به خونه برگشتم شاهین توی خونه نبود…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 2520 مرداد 13991 دیدگاه از وقتی که از شیراز راه افتاده بودیم من گوشیم خاموش کرده بودم نمیخواستم اهورا اگر زنگ بزنه جوابشو بدم من برای همیشه اهورا کنار گذاشته بودم می خواستم…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 2416 مرداد 13998 دیدگاه انتخاب باتوعه یا از زندگیش حذف شو و برو برای همیشه راستش و بخوای من و اهورا قبل این اتفاقا هام باهم بودیم ولی پنهونی اگه باور نکنی من…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 2314 مرداد 13991 دیدگاه شاهین که ایستاده بود رو به من کرد و گفت _ پس با هم بریم مانتومو تن کردم و سوئیچ رو برداشتم از خونه بیرون زدم شاهین کنارم روی…
رمان خان زاده جلد دوم پارت 2211 مرداد 13994 دیدگاه نیم ساعتی نگذشته بود که زنگ خونه به صدا دراومد و صدای کیمیا و شاهین توی حیاط پیچید. از روی تخت بلند شدم و نگاهی به سر و صورتم…