رمان خدمتکار عمارت درد فصل دوم Archives - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان خدمتکار عمارت درد فصل دوم

فصل دوم پارت8

    + اسمت چیه؟!   یه نگاه کوتاه کردولی جواب نداد…   + فرهاد نمیزاره اسم تو بگی   _ نه   + پس اسم تو بگو میتونی با من راحت باشی   _ مشکلی نیست ولی من هنوز اسم واقعیمو نمیدونم چیه…   + یعنی چی؟! نمیدونی اسم چیه؟!   _ اسمی که روم گذاشتن ملیکاست   +

ادامه مطلب ...

خدمتکار عمارت درد پارت 7

    فرهاد: شک دارم اصن فارسی میفهمی یانه؟! چند بار گفتم دخالت نکن   آسانسور متوقف شد مستقیم رفتیم تو اتاقی که چند قدم فاصله داشت   فقط بهم نگاه می کردیم که فرهاد رفت تو آشپز خونه   منم با صدای بلند داد زدم گفتم چرا نمیزاری کاری کنم؟!   اومد رو مبل نشست و همین طور نگاه

ادامه مطلب ...

پارت 6 فصل دوم

    بعد از اینکه هواپیما خارج شدیم تو فرودگاه خاله منتظر فرهاد بود قبلش ازم پرسیده بود که ناراحت نیست با فرهاد حرف میزنه   بعد از اینکه حرف زدن خاله با فرهاد تموم شد فرهاد از خاله خواسته بود که میخواد باهم حرف بزنه   + سلام خ…   فرهاد: تو چرا اینقدر لجبازی؟!مگه بهت نگفتم کاری نکن

ادامه مطلب ...

پارت 5 فصل دوم

    خوب من آماده ام یه عکس از کوروش داشتم اونم گذاشتم توچمدون به خودم تلقین می کردم که میتونم باید انجام بدم   صدای در زدن اومد   +کیه؟!   _ منم   + عه داداش بیا داخل   دستاشو قاب صورتم کرد   _خواهری مواظب خودت باش میری اونجا حواست به خودت خیلی باشه وقتی اونجایی هوش

ادامه مطلب ...

پارت 4 فصل دوم

    یه هفته گذشته بود و من هیچکاری نکردم … شبا نمیتونستم بخوابم خیلی بد هواشو کرده بودم عکساشو هر شب میزارم جلو روم نگاه میکنم چرا اینقدر خنگم چرا غرورم نزاشت بمونم باهاش من خیلی پشیمونم خیلی…   خودم باید یه کاری می کردم بعد به هفته بدون اینکه به کسی بگم از خونه زدم بیرون میدونم نگران

ادامه مطلب ...

پارت 3 فصل دوم

    یه هفته گذشته بود و من هیچکاری نکردم … شبا نمیتونستم بخوابم خیلی بد هواشو کرده بودم عکساشو هر شب میزارم جلو روم نگاه میکنم چرا اینقدر خنگم چرا غرورم نزاشت بمونم باهاش من خیلی پشیمونم خیلی…   خودم باید یه کاری می کردم بعد به هفته بدون اینکه به کسی بگم از خونه زدم بیرون میدونم نگران

ادامه مطلب ...

فصل دوم پارت دوم

    +میگم دانیال تو خبری از کوروش نداری؟!   داشت تو آیینه ماشین موهاشو درست می کرد تعجب کرد که ازش این سوالا پرسیدم…   + چیه چرا اینطوری نگاه میکنی؟!   ماشینو روشن کرد بدون اینکه جوابی بهم بده   _ راست میگم خبری ازش نداری؟! حتی یه پیام یه زنگ یه نامه آقا عرفانم ازش خبری نداشت

ادامه مطلب ...

رمان خدمتکار عمارت درد فصل دوم پارت 1

    فصل دوم خدمتکار عمارت درد پارت اول #مارال با حس تکون دادن یه نفر کم کم چشامو باز کردم یه صدای بچه گونه به گوشم میومد   _ پاشو مامانی پاشو دیگه مامانی چقدر میخوابی مامانی گشنمه   یه دفعه از جام پریدم   + وا مگه من بچه داشتم بچه ام کو… کی بچه دار شدم؟!  

ادامه مطلب ...