رمان در میان آتش و خون پارت 84 سال پیش5 دیدگاه #تیئو چشمان قهوه ای ش درخشیدند. – ممنون تیئو، عاشقتم عاشقتم عاشقتم! از خنده چشمانم پر از اشک شده بود. – پس یعنی اگه قبول نمی کردم، دوستم نداشتی؟…
رمان در میان آتش و خون پارت 74 سال پیش4 دیدگاه#لئو با وجود اینکه یک هفته از آمدنم به اصطبل سلطنتی نگذشته بود، مایک به من اعتماد کرده بود و مرا برای خریدن آذوقه به دکان مخصوص خار و بار…
رمان در میان آتش و خون پارت 64 سال پیش2 دیدگاه#ایری از چیزی که فکرش را می کردم بدتر شد. بعد از آن شبی که پسر مرموز را دیدم سربازان مرا پیدا کردند ، پدرم دستور داد تا صبح عروسی،…
رمان در میان آتش و خون پارت 54 سال پیش1 دیدگاه#ویل هر قدم که بر می داشتم، حس می کردم سرما در وجودم رخنه کرده است. باد سرد از طرف شمال می وزید و کولاکی سهمگین به پا کرده بود.…
رمان در میان آتش و خون پارت 44 سال پیش2 دیدگاه# لیندا نور مشعل ها از دور نمایان بود. پیچ تاب آتش مرا یاد خودم می انداخت، زندگی ای که من داشتم شبیه به رویاهای دوران کودکی ام نبود. در…
رمان در میان آتش و خون پارت 34 سال پیش7 دیدگاه#لئو به مادیان سفیدی که مقابلم بود نگاهی انداختم. – داری چیکار می کنی پسر؟ چرا برو بر داری نگاش می کنی سماشو نعل بزن دیگه. حواسم را جمع کردم.…
رمان در میان آتش و خون پارت 24 سال پیش7 دیدگاه با شنیدن این حرف من، میرا هین بلندی کشید. – تو نباید این حرفو بزنی. اگه دایه یا مادرت بشنون چی؟ سپس سرش را برگرداند تا از تنها بودنمان…
رمان در میان آتش و خون پارت یک4 سال پیشبدون دیدگاه در میان آتش و خون فصل اول: وقتی که آتش بر می خیزد ژانر: فانتزی، تخیلی، ماجراجویی، عاشقانه مقدمه در افسانه ها می گویند وقتی آتش برخیزد…