رمان عشق تعصب پارت 29
تموم شب رو خیلی راحت کنار بهادر خوابیدم ، چون بهادر حالش خوب نبود سعی میکردم آرومش کنم ، من باید بهادر رو درست میکردم حالا برای آخرین بار میخواستم به جفتمون فرصت بدم و شانس خودم رو امتحان کنم مگه چی میشد اگه به عشقی که نسبت بهش داشتم فرصت میدادم ، لبخندی روی لبهام نشست که صدای