رمان عشق تعصب پارت 10517 اسفند 140023 دیدگاهبرو واقعا قلبم رو به درد آورده بود خیلی واسه ی من سخت بود ک شوهرم بهم خیانت کرده بود هیچ چیزی نمیتونست بیشتر از این واسم درد آور باشه…
رمان عشق تعصب پارت 1047 اسفند 14003 دیدگاهنگران نباش چند مدت دیگه تموم میشه اونوقت با خیال راحت میتونی بغلشون کنی لبخند تلخی زد و گفت : _ تو این مدت به هممون خیلی سخت گذشت امیدوارم…
رمان عشق تعصب پارت 1036 دی 140014 دیدگاه _ کیانوش _ جان _ اگه بوسه نباشه همه چیز خیلی خوب میشه کاش زودتر بره _ نگران نباش بوسه میره بیش از حد نگران بودم چون میدونستم…
رمان عشق تعصب پارت 10216 آذر 14002 دیدگاه حالا ک قصد داشت بوسه رو طلاقش بده خیلی خوشحال شده بودم ! شاید بعدا میتونست واضح بهم بگه دلیلش اینکه بوسه رو عقد کرده چی بوده اما الان…
رمان عشق تعصب پارت 1012 آذر 14001 دیدگاه _ خیلی خستم نمیتونم طاقت بیارم من رو تو آغوش کشید : _ بهت کمک میکنم کافیه بخوای تو میتونی از پس همه چیز بربیای خیره بهش شدم یعنی…
رمان عشق تعصب پارت 10020 آبان 14001 دیدگاه _ تو داری دروغ میگی خودت هم خوب حالیته کیانوش من خسته شدم تو خسته نشدی از دروغ هایی که میگی ؟ یکم مرد باش پای کارت وایستا بگو…
رمان عشق تعصب پارت 996 آبان 14005 دیدگاه _ واسه ی چی اومدی اتاق من ؟ اخماش رو تو هم کشید و گفت : _ بسه هر چقدر باهات مدارا کردم دیگه داری شورش رو درمیاری با…
رمان عشق تعصب پارت 9827 مهر 14005 دیدگاه _ میشه تمومش کنی چون واقعا دیگه داری اعصابم رو خورد میکنی ! با شنیدن این حرف من چشمهاش گرد شد متعجب یهو گفت : _ چت شد یهو…
رمان عشق تعصب پارت 977 مهر 14003 دیدگاه وقتی چشم باز کردم لخت و پتیل تو بغل کیانوش بودم روی تخت نشستم اشکام روی صورتم جاری شده بودند ، صدای خش دار شده ی کیانوش اومد :…
رمان عشق تعصب پارت 9624 شهریور 14001 دیدگاه طرلان بیشتر از هممون داشت اذیت میشد حقم داشت از بچه هاش دور شده بود _ طرلان با شنیدن صدام به سمتم برگشت و با صدایی که گرفته شده…
رمان عشق تعصب پارت 9514 شهریور 14001 دیدگاه اصلا دوست نداشتم اینجا باشه اما انگار اصلا هیچ چاره ای نبود بلند شدم خواستم برم سمت اتاقم اما منصرف شدم دوباره نشستم چرا من بخاطر اون باید گرسنه…
رمان عشق تعصب پارت 9426 مرداد 14007 دیدگاه _ پس چرا … _ چیزی نیست کیانوش بهار فقط از دست من دلخوره مگه نه ؟ ناچار گفتم : _ آره کیانوش هنوز شک داشت ولی دیگه چیزی…
رمان عشق تعصب پارت 9318 مرداد 1400بدون دیدگاه سوار ماشین شدیم که راه افتاد ، امروز حسابی بی حوصله بودم که صدای کیانوش بلند شد : _ طرلان و آریا هم قراره تو این مسافرت باشند !…
رمان عشق تعصب پارت 925 مرداد 14002 دیدگاه لبخندی زد و گفت : _ من دشمن تو نیستم شاید قبلا با همدیگه دعوا زیاد داشتیم اما الان اون شکلی نیست تو چشمهاش زل زدم و گفتم :…
رمان عشق تعصب پارت 9126 تیر 14002 دیدگاه _ قبلش هم قرار ما همین بود من هیچوقت نگفتم دوستت دارم گفتم ؟ بوسه ساکت شده داشت بهش نگاه میکرد مشخص بود حسابی اعصابش خورد شده اما قصد…