رمان نگار پارت 313 ماه پیش10 دیدگاه سری تکون داد و شروع کرد به ماساژ دادن شکم بچه ، خیلی زود آروم شد فقط گاهی کوتاه نق میزد.. مریم به طرف منی که تکیه به…
رمان نگار پارت 304 ماه پیش6 دیدگاه به طور کامل اشتهام کور شد .. به قیمه جلوی دستم چشم دوخته بودم .. + چرا نمیخوری آجی؟ سر بلند کردم و نگاه نگرانمو بهش دوختم ……
رمان نگار پارت 294 ماه پیش3 دیدگاه با تته پته نصفه نیمه پرسیدم: _ چ چته تو؟ چرا میز… اولین ضربه کمربندش روی پهلوم نشست و جمله ناتمومم تو دهنم ماسید … از درد جیغم…
رمان نگار پارت 284 ماه پیش7 دیدگاه این همه واسم توضیح داد اما حتی یک کلمشو نتونستم باور کنم … دیگه از این بدتر نمیشد چطور من انقدر بازی خوردم؟ يا من زیادی سادم یا…
رمان نگار پارت 274 ماه پیش2 دیدگاه قیافه حق به جانبی گرفتم _ منظور؟! + اینجا آدم نمیبینم که فقط یه فرشته داریم به اسم افرا و یه جن به اسم مهراد زدم زیر…
رمان نگار پارت 265 ماه پیش2 دیدگاه از تخت پایین اومدم + این چیه؟ خط نگاه مهرادو دنبال کردم …. رو تختی کثیف شده بود + خون چی میگه اینجا؟ _هاا؟؟ + چرا گیج بازی درمیاری؟…
رمان نگار پارت 255 ماه پیشبدون دیدگاه رو تخت نیم خیز شدم و سلام کردم ، یه علیک فقط شنیدم… زنه مشخص بود خدمتکاره .. بی توجه به من بدون اینکه حتی نیم نگاهی به…
رمان نگار پارت 245 ماه پیش5 دیدگاه از بین دستاش لیز خوردم پایین و از تو بغلش بیرون اومدم.. کارش بدجور عصبیم کرد .. با خشم تو چشماش خیره شدم، از بین دندونای کلید شدم…
رمان نگار پارت 235 ماه پیش3 دیدگاه مثل یه جوجه بی مادر دنبالش راه افتادم و وارد مرکز خرید شدم … محیطش زیادی گرم و خفه کننده بود واسه یه لحظه نقسم سنگین شد اما…
رمان نگار پارت 225 ماه پیش5 دیدگاه بی توجه به حرفاش از ته دل فریاد میزدم و اشک میریختم … مهراد از من درمونده تر و کلافه تر بود … نمیدونست چی بگه تا التیامی…
رمان نگار پارت 215 ماه پیش6 دیدگاه ساعت نزدیکای ده شده بود ، قدم زدنم به مقدار حالمو بهتر کرد … رسیدم خونه… به فکر مهراد افتادم ، شمارشو گرفتم، دلم بدجور هوای شنیدن صداشو…
رمان نگار پارت 195 ماه پیش8 دیدگاه با سکوتی که بینمون شد سر بلند کردم تا بفهمم چرا مهراد سکوت کرد … مهراد با دیدن نگاه پر از سوالم سعی کرد دوباره مثل قبل با…
رمان نگار پارت 185 ماه پیش2 دیدگاه کین؟ چرا بی اجازه میان تو خونه؟ تو مگه بهشون نگفتی من اینجام؟ + یکی از دوستامه کلید اینجا رو داره بعدم دیوونه شدی؟ من برم چی بهشون…
رمان نگار پارت 175 ماه پیش3 دیدگاه خیلی وقت بود از سانیا خبر نداشتم .. تقریبا از وقتی مهراد پاشو تو زندگیم گذاشته بود… حضور مهراد جای خالی ای برام باقی نذاشته بود که با کس…
رمان نگار پارت 165 ماه پیش3 دیدگاه سرمو به طرفین تکون دادم تا خیالات واسه چند دقیقه هم که شده رهام کنن … بلند شدم ظرفمو شستم ، آشپزخونه رو مرتب کردم و راهی اتاق شدم…