رمان دونی

دسته‌بندی: رمان پروژه عشق

رمان پروژه عشق پارت 12

پارت12 (چشمام میسوختن با درد بازشون کردم نگاهی به دورو بر انداختم اتاق زیبای بزرگی بود، در باز شدو قامت اهورا نمایان،لبخندی بهم زد…) _کجاس،منو واسه چی اووردی +آمریکا (عیی مردم قهقه کشیدم عاره عاره ، از شدت خنده شکم درد گرفتم) _اهوراااا +گفتم که (بلند شدمو به سمتش رفتم با خشم بهش زل زدم..) _میکشمت یارو (دستمو به سمت

ادامه مطلب ...

رمان پروژه عشق پارت 11

پارت 11 _اقایون در خدمت باشیم اهورا:ن دیگه زحمت دادیم بهتون (نگاهی به آرسین کردم،کشیده گفتم..) _خیلییییییی (قهقهه جانانه ای کشیدم که آرسین کشیده گفت…) آرسین:جووون کیان:باشه دیگه رفع مرحمت میکنیم روژین:مرحمت از خودمونه،رفع زحمت کنید آرمین:بیا برو بچه کیان:من بچم یا شما غول تشریف دارید (پسرا رفتن سوار ماشیناشو شدن و هرکدوم با یه بوق رفع زحمت کردن …

ادامه مطلب ...

رمان پروژه عشق پارت ده

(از زبان اسرا) (حس میکردم یه چیز داره روم بالا پایین میاد و هر دفعه روی لبم رو میبوسه…. با خواب آلودگی به زور لایه پلکم رو باز کردم ……. آرسین داشت روم شنو می‌رفت و هر بار لبموه می‌بوسید…) آرسین:به به خانومی _اینجا جای ورزشه ارسین:هوعوم ولی دوست دارم روت شنو برم (چشمکی زدو ادامه داد…..صبرم لبریز شد ،

ادامه مطلب ...

رمان پروژه عشق پارت نه

پارت9 (بعداز خوردن شام …. همه خسته کوفته رفتیم بخوابیم همینکه وارد اتاق شدم ارسینم وارد شد….) _تو که باید اتاق پسرا باشی آرسین:میگم خانومم …الان دوست دختر دوست پسریم،حالا یه شب باهم می‌خوابیم……ببین اهورا روژین چه عاشقان… _اخه دخترا کجا بخوابن آرسین:اتاق پسرا _ها (توجه ای بهم نکرد … دست سمت راستشو زیر پام گذاشت، دست سمت چپشم زیر

ادامه مطلب ...

رمان پروژه عشق پارت هشت

پارت8 _ارسین ارسین:جان _میشه بریم آب بازی حوصلم سر رفته آرسین:اره بریم (بدون اینکه یادم باشه لباسم خیلی نازکه،اگ خیس بشه بدنم معلوم میشه ،بدبختانش فقط یه لباس زیر تنم بود…….سمت آب رفتیمو کفشامو کندم و روی شنا گزاشتم آرسین دنبالم اومدو از کارام تقلید کرد ….اومد سمتم،ک آب بهش پاشیدم ناگهان چنان موجی بهم پاشید که سر تا پا

ادامه مطلب ...

رمان پروژه عشق پارت هفت

پارت 7 اهورا:بیایید اینجااااا (امروز باز با استاد آریایی کلاس داشتیم…… اهورا برامون جا گرفته بو ….. یه ردیف پایین تر از خودشون نشستیم) شیلا:دیگ هشتگ اینا رانندازی آقای اصلانی (آرمین آبروی بالا زدو اشاره بمن گفت:…) آرمین:اگه خانم قائمی بحث الاغو پیش نکشن …..بگما من رو الاغ غیرتیم ….. شما خودتون ناموس ندارید شیلا:الحق بایدم غیرتی باشید، روی خودتون

ادامه مطلب ...

رمان پروژه عشق پارت شش

پارت6 شیلا:د آخه لامصبا پاشید بریم اهورا:منو خانومم خدانگهدارمون _خانومشش؟! (و منو شیلا قهقه های پی در پی می‌کشیدیم که یدفه آرسین مچ دستمو گرفت و گفت:) آرسین : منو قائمی هم رفع رحمت _چیکار میکنی دیوونه…. (جوابی نداد فقط سری برام تکون داد مچ دستمو از دستش بیرون اووردم…..) _من باید برم،خدافظ آرسین:میرسونمت _نه ممنون (دستی براش تکون دادم

ادامه مطلب ...

رمان پروژه عشق پارت پنج

پارت5 (از زبان اسرا) (یکی داشت درو می‌شکست و زنگو می سوزند…. جیغ بلندی کشیدم که شیلا بلند شه:) _ شیلا نره خر پاشو….. تو چرا رو تخت روژین خوابیدی هاااا، یه شبی اینقد قد دراووردی…. البته بایدم در بیاری اون پسرا چی بهت دادن یه شبه اینقد بزرگ شدی…. (یه دفه آرسین صداش بلند شد:) آرسین:جون عمت بزار بخوابیم

ادامه مطلب ...
رمان پروژه عشق

رمان پروژه عشق پارت چهار

پارت4 (از زبان باران) (کیان مست کرده بود دستشو گرفتم که به سمت سرویس ببرمش که دستمو گرفت و چنان کشید ، افتادم تو بغلش کنار گوشم پچ زد:) کیان:یه دور فقط یه دور باهام برقص (بهش جوابی ندادم و به سمت یه کاناپه بردمش و نشوندمش یدفه بالا آورد با دو رفت سمت سرویس بعد ده دقیقه با هوشیاری

ادامه مطلب ...
رمان پروژه عشق

رمان پروژه عشق پارت سه

پارت3 (از زبان روژین)   (آخرین نفر کفشامو پام کردمو رفتم بیرون، بچه ها رفته بودن…..در خونه رو قفل کردم که اهورا پایین اومد ، خیلی مردونه اومد جلو….گفت:) اهورا:سلام روژین خانم ، صبحتون بخیر روژین:سلام (اهورا دور ماشینو زدو در سمت شاگردو واسم باز کرد که بدون معطلی سوار شدم…. دوباره دور ماشینو زدو نشست ، کمربندشو بست، آهنگ

ادامه مطلب ...
رمان پروژه عشق

رمان پروژه عشق پارت دو

پارت2 (باران که از قهقه به نفس نفس افتاده بود گفت:) باران:اهوم اسی راس میگه مگه کفتاریم که جفت جفت کنیم روژین:اه..وم میی….گم شما پسرا… باهم برید ماهم با هم (یکی از پسرا گفت 🙂 +اینجوری که نمیشه شیلا:میشه آقای محترم حالا هم سوار ماشیناتون شید ماهم پشت سرتون میاییم۰۰۰۰ +باشه خانوم محترم چرا پرخاش میکنی شیلا:عه عه بیا بخورم

ادامه مطلب ...
رمان پروژه عشق

رمان پروژه عشق پارت یک

پارت 1 _اوکی اوکی نرین بخودت:/ باران:عع تنه لشتو جمع کن عنتر مثلا بزرگ شدی..-_- _باران به جون هفت تن بنگتن پسره اونقد جذاب بود دوس داشتی بخوریش عای لامصب چه جیگری بود. باران:پسر ندیده ی خاک بر سری (دستشو بلند کرد و به نشانه ی خاک برسرت یکی چپوند تو سرم) _عع کوال(با داد) باران:زهر مار، سرطان، گوه خور

ادامه مطلب ...