7 دیدگاه

رمان پروژه عشق پارت 12

5
(1)

پارت12

(چشمام میسوختن با درد بازشون کردم نگاهی به دورو بر انداختم اتاق زیبای بزرگی بود، در باز شدو قامت اهورا نمایان،لبخندی بهم زد…)

_کجاس،منو واسه چی اووردی

+آمریکا

(عیی مردم قهقه کشیدم عاره عاره ، از شدت خنده شکم درد گرفتم)

_اهوراااا

+گفتم که

(بلند شدمو به سمتش رفتم با خشم بهش زل زدم..)

_میکشمت یارو

(دستمو به سمت موهاش بردمو با تمام توان کشیدمشون …..)

+نکن روژیننن نکن پدرصگ

_یه بار دیگه بگو

(به سینه هاش مشت زدم که به عقب پرت شد در محو غرق شده بودم منو گرفتو همراه خودش کشید اصن این کیدراماهای اسرا بود چطور من افتادم رو تخت چطور اهورا افتاد رو من)

+جات که بد نیست عشقم

_یارو تو رومن چیکار می‌کنی پاشو تا نکردمت

+عاخ دلم فقط کردن تو رو میخواد

(نگاه چپ چپمو حوالش کردم و با مشت یکی چپوندم تو سرش)

_پاشو روم خیر تنت

+کم حرص بخور دوستت چروک میشه دیگه نمیخوامت

_چه بهتر الاغ

(بی توجه به اهورا از اتاق بیرون زدم نگاهمو بین خونه خونه نوالله بگم کاخ بود چی بود این چرخوندم وا اینا چرا این شکلی میکردن،دست اهورا رو رو کمرم حس کردم یا تعجب سمتش برگشتم )

_مگه اینجا کالیفرنیاس اینا چرا این پرو بالن

+نه عشقم نیویورکه

_اهورا شوخی که نداری

~~~~~~~~~~~~~~~~~~

(از زبان اسرا)

_ارمین به عنوان یه دوست دارم ازت خواهش میکنم هر سه پایه اونها کمو گور شدن یعنی چی چیزی نمیدونی

(نگاهشو بمن دوخت…)

+قول بده آروم باشی

_اصلشو بگو

+ببین من،اهورا،ارسین هرسه تامون فامیلیم

(تعجب کل عصب هامو مشغول کرد)

+ببین خانواده ما تو نیویورکن اهورا روژین و دزدید و ارسینم باهاشون رفت

_ین.ینی چی چرا همچین اینقد مبهمه چرا چیزی معلوم نیست

+ببین الان وقتش نیست قول میدم برات توضیح بدم

(با دستم بازو هاشو گرفتم و با لکنت گفتم)

_ارمین بخاطر شیلا تعریف کن

(نگاهشو بهم دوخت و رو صندلی نشست خوشم نیومد اینقد روی شیلا حساسه)

+خیلی پیچیدس ولی قول بده بین خودمون بمونه

~~~~~~~~~~

(باورم نمیشد کسی که تو این مدت کم به عنوان عشقم دیدمش فقط یه هوس بود اینقدر تو شوک بودم حتی تحلیلی برای گریه کردن نداشتم نمی‌تونستم حرکتی انجام بدم صدای بارانو کیان به گوشم رسید )

باران:اسی خانومی بیا بیرون

کیان:اجی لاتم نمیای خره

(انگار که جون گرفته باشم تند به سمت در رفتم چنان درو باز کردم که بارانو کیان هل شده پرت شدن تو اتاق یقه کیانو گرفتم که با چشمای گشاد شده خیره به اجرای صورتم شد)

_تو هم هوسی هودستشونی،بگوووو

+اسرا فک کنم آب شنگولی زدی ، عقل سرجاشه

(نکاهمو به دستامو به بقیه کیان چرخوندم نه اگه کیان همدست بود آرمین می‌گفت ازش فاصله گرفتم…..صدای زنگ گوشیم بلند شد…{خر رویاهام}آرسین چی اون….)

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
iman ghaderi
iman ghaderi
2 سال قبل

رمان به این خوبی نخوندم ♥️♥️

S
S
2 سال قبل

پارت قبل که مال هفته ی پیش بود 😒
فکر کنم اصلا حواست نیست ، یک هفته پیش پارت دادی.

☆
2 سال قبل

چقد قاطی پاتی بود اصن معلوم نیس چی به چیه

S
S
2 سال قبل

مدت زمان زیادی بود که پارت ندادی !
کوتاه هم هست.
حداقل این همه دیر میدی بیشتر بنویس !

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x