رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 181

2 دیدگاه
        یزدان میان حرفش پرید ………… گوش های داغ کرده و سینه برهنه ای که عمیق بالا و پایین می رفت ، می توانست حجم بالای عصبانیتش…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 180

3 دیدگاه
        جلال نگاهی به مرد افتاده روی زمین کرد و بعد نگاهش را با مکثی به سمت گندم در آغوش یزدان کشید . به نظر می رسید…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 179

3 دیدگاه
        یزدان گذشته آرام بود …………. حتی آزارش به یک مورچه هم نمی رسید . چه رسد به گرفتن جان یک آدم .       ـ…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 178

7 دیدگاه
        نفهمید کی شروع به دویدن کرد و در همان حال کلت جاسازی کرده در درز کمربند شلوارش را درآورد و مسلحش نمود ……………. تنها چیزی را…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 177

4 دیدگاه
        یزدان به داخل سالن برگشت و مسیرش را به سمت مبلی که گندم تا دقایق پیش رویش نشسته بود ، ادامه داد ……….. با رسیدن به…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 176

4 دیدگاه
      با دیدن نزدیک شدن دوباره دست مرد به سمت صورتش ، اینبار مچ مرد را دو دستی چسبید و دندان هایش را درون مچ مرد فرو کرد…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 175

3 دیدگاه
      گندم که با رفتن نسرین دوباره به جای خودش و کنار یزدان برگشته بود ، به ابروان درهم گره خورده او و چهره متفکرش نگاهی انداخت …………
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 174

بدون دیدگاه
      نسرین سرش را بلند کرد و موهایش را از مقابل چهره اش کنار زد ………… مطمئناً دختری که به کمکش آمده بود همان دوست دختر یزدان بود…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 173

5 دیدگاه
        فرهاد جام آب میوه اش را بالا آورد و نگاهی به مایه نارنجی رنگ داخلش انداخت و در همان حال گفت :       ـ…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 172

بدون دیدگاه
        نسرین سری تکان داد و از جایش بلند شد و دستی به لباسش کشید ……….. به نظرش فرهاد کفتاری بود که چشمان هیز و سیری ناپذیری…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 169

5 دیدگاه
          فرهاد به چشمان درشت و عسلی گندم که خیره کننده تر از هر زمان دیگری جلوه می نمود نگاه کرد و لبخند محسوسی بر لب…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 168

2 دیدگاه
          سایه محو قهوه ای رنگ به گوشه بیرونی چشمش زد و روی پلکش را با سایه ای کرم مایل به گلبهیِ گرم کاور نمود و…