رمان دونی

دسته‌بندی: رمان خان زاده جلد دوم

رمان خان زاده جلد دوم پارت 21

رمان خان زاده جلد دوم پارت 21

  من این بار دیگه واقعا داشتم به جنون میرسیدم باید شاهین می اومد و باید هر چه زودتر این زن و جمع و جور میکرد دیگه من کاری ازم بر نمی اومدم باید اون شانسش و برای آدم کردن استفاده میکرد با صدای آیلین بی حال از اتاق بیرون رفتم و برای صبحانه پشت میز نشستم کیمیا قبل از

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 20

رمان خان زاده جلد دوم پارت 20

  پس بهش گفتم  چرا چیزی نمیخوری باید به خودت خوب برسی به خاطر خودت به خاطر بچه ای که توی وجودته نباید کاری کنی که به بچه سخت بگذره.  کیمیا باشقابو و کنار زد و گفت _ اصلا اشتها ندارم فکر کنم باید یا یه دکتر مشورت کنم . اهورا قاشق شو روی بشقاب گذاشت و گفت _ می

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 19

رمان خان زاده جلد دوم پارت 19

  نه من اینو نمی خواستم من اصلا اون زن و توی خونه ام نمیخواستم حق راحیل بود اون راست میگفت مثل همیشه کاملا منطقی همه چیز و گفته بود بدون اینکه من ذره ای دلگیر بشم ازش تشکر کردم به خاطر این که هست به خاطر اینکه تنهام نمیذاره و تماس قطع کردم . یه عکس براش فرستادم و

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 18

رمان خان زاده جلد دوم پارت 18

  دیگه حرفی نزدم و این بار اون به سمت من اومد و گفت _عزیزم این شک های که داری می کنی خوب نیست داره اذیتم میکنه. من هیچ ارتباطی با کیمیا ندارم ما داریم توی یه خونه زندگی می کنیم مجبوریم با همدیگه کنار بیایم. نمیتونیم که جنگ و دعوا داشته باشیم همش می تونیم؟ حرفی نزدم ۱۰ دقیقه

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 17

رمان خان زاده جلد دوم پارت 17

  از اینکه بی جا به شک کرده بودم شرمنده بودم از اینکه به خودم اجازه داده بودم تا حتی به این فکر کنم شرمنده بودم بغلش کردم و سرم رو روی سینش گذاشتم با یه دست کمرو نوازش کرد و گفت _چی شده عزیز دلم! خواب بد دیدی؟ کابوس و بهانه کردم برای این هم آغوشی کابوس و بهانه

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 16

رمان خان زاده جلد دوم پارت 16

  انگار از این که کنارش نشسته بودم خیلی خوشحال شده بود که صورتش بازتر شدو لبخند گشادی زد و گفت _من فقط تورو می خوام حتی شده فقط چند ماه بزار داشته باشمت از اهورا وقتی خارج از ایران بودم روزای سختی گذروندم اون همه عشقی که پسر عموم برام خرج می کرد اصلا به چشمم نمی اومد من

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 15

رمان خان زاده جلد دوم پارت 15

  تلاشام برای خوابیدن بی ثمر موند و از جام بلند شدم آفتاب دیگه بالا زده بود و من واقعا نگران بودم نگران اینکه این زن کیمیا کار دستم بده و باعث بشه رابطه ام با آیلین خراب بشه اینو نمی خواستم اصلاً نمی خواستم. قبل از اینکه کیمیا بیدار بشه از هونش بیرون اومدم به سمت شرکت رفتم. قبل

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 14

رمان خان زاده جلد دوم پارت 14

  آب از سر و صورت من روی صورت آیلین چکه می کرد و صحنه‌های قشنگی درست کرده بود من این زن و دوست داشتم چون تمام زندگیش رو به پای من گذاشته بود روی صورتش خم شدم و لبشو عمیق بوسیدم همیشه جلوی من تسلیم بود و تاب مقاومت نداشت همراهیم کرد و اونم شروع کرد به بوسیدن من

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 13

رمان خان زاده جلد دوم پارت 13

  چند روزی به همین منوال گذشت و اتفاق جدیدی نیفتاده بود و همه چیز روی روال خودش بود تنها مشکلی که وجود داشت حضور ناجور کیمیا توی خونه من بود هیچ چیز خاصی بین کیمیا و اهورا نبود از این بابت دیگه خیالم راحت شده بود مونس بد جوری با کیمیا گرم گرفته بود خیلی مواظب بودم تا ببینم

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 12

رمان خان زاده جلد دوم پارت 12

  لبخندی بهش زدم و گفتم نگران نباشین مادر به زودی بچه دار میشم و به ارزوتون میرسین. سرشو بالا داد و پرسید _ تو حامله ای سرم و تکون دادم و اون با تمسخر گفت _ اینم یه بازی جدید مگه نه؟ که خودتو بیشتر ازقبل تو دل پسرم جا کنی . گفتم مگه می تونم دروغ به این

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 11

رمان خان زاده جلد دوم پارت 11

  حرفی برای زدن نداشتم اهورا با کاری که کرده بود دیگه جایی برای حرف زدن نذاشته بود. دیشب منو با این حال تنها گذاشته بود و شب و توی خونه و کنار این زن گذرونده بود. الان با خیال راحت بدون اینکه به من فکر کنه که اصلاً کجام یا چه حالی دارم اینجا خوابیده بود. درد از این

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 10

رمان خان زاده جلد دوم پارت 10

  از خوش خیالی شوهرم نفسم بند اومد به چی فکر میکرد من چه خبری رومی خواستم بهش بدم نمیتونستم دوش گرفتنم و طول بدم پس به اجبار از حمام بیرون اومدم تا بخوام لباس بپوشم دوباره سر و کله اهورا توی اتاق پیدا شد با دیدن من که با بدنی برهنه جلوی آینه ساده بودم و داشتم موهام و

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 9

رمان خان زاده جلد دوم پارت 9

  برای اون زن شال و روسری و ساعت و لوازم ارایشی گرفتم. سایزلباساشو نمیدونستم برای همین برای اولین دیدار به همینا اکتفا کردم. مادر و دختر که خسته از خریدبه سمت خروجی پاساژ رفتیم رو به مونس گفتم عزیزم اینجا سایه اس منتظر بمون ببینم اینجا تاکسی داره یانه… سریع رفتم و و برگشتنم دو دقیقه ام طول نکشید

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 8

رمان خان زاده جلد دوم پارت 8

  سرمو زیر گردنش پنهان کردم و گفتم می دونی اهورا منم دلگیر میشم منم دلم میگیره از اینکه نمیتونم برات بچه بیارم دلم می خواست این بچه توی وجود خود من رشد می کرد بزرگ میشد جلوی چشمای تو دخترم اما توانایشو ندارم دلم میگیره چرا نمیتونم اینکارو بکنم اما این بچه رو دوست دارم چون مال توئه چون

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 7

رمان خان زاده جلد دوم پارت 7

  بعد این همه وقتی که مشکلات داشتیم ناراحت بودیم امشب وخوش بگذرونیم. دخترمون حالش جا بیاد . منو به سمت خودش برگردوند _ بهترین کارو کردی عزیزم دلش می گرفت از این حال و هوای خونه . ازاتاق بیرون رفتیم و پشت میز که رسیدیم مونس تمام غذاها را به هم ریخته بود هر دو با چشم گشاد بهش

ادامه مطلب ...