رمان خان زاده جلد دوم Archives - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان خان زاده جلد دوم

رمان خان زاده جلد دوم پارت آخر

رمان خان زاده جلد دوم پارت آخر

کنارش نشستم و گفتم باور کن خوبه حالش خوبه دکتر گفت خیلی زود به هوش میاد مونس رو توی بغلم گرفتم دخترکم خواب آلود بود برای همین چیزی سر در نمی‌آورد همینم خوب بود سرش روی شونم گذاشت و دوباره به خواب رفت اما راحیل داشت بی صدا گریه می‌کرد برای آروم کردن اش کنارش دوباره نشستم و گفتم به

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 35

رمان خان زاده جلد دوم پارت 35

  دروغ گفته بود؟ چنگی به موهام کشیدم و تازه یادم اومد ایلین و اونجا تنها گذاشتم سراسیمه از شاهین فاصله گرفتم و با قدم های بلند به سمت ماشین دویدم شاهین پشت سرم راه افتاده بود همش اسممو صدا میکرد اما وقتی برای ایستادن نداشتم فقط فریاد زدم آیلین شاهین آیلین… کیمیا رفته سراغ آیلین هر دو سوار ماشین

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 34

رمان خان زاده جلد دوم پارت 34

  دلم برای این خنده هاشم تنگ شده بود نبودهددهورا و حتی روی دخترکمون تاثیر گذاشته بود که کم می خندید بیشتر وقتا توی خودش بود و من میدونستم به خاطر دلتنگی پدر شه…. صبحانه رو با هم خوردیم و اهورا گفت _میرم همه چیز به کیمیا بگم و ازش بخوام از اون خونه بره اصلامیگم بیاد اینجا زندگی کنه…

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 33

رمان خان زاده جلد دوم پارت 33

دستم روی شکمم گذاشتم و آهسته سومین بچه مون رو نوازش کردم و گفتم دعا کن دعا کن برادرت سالم به دنیا تنها خواستم همین بود گوشیش رو با خودش نبرده بود برای همین نمی تونستم باهاش تماس بگیرم به راحیل زنگ زدم و جریان گفتم بهش خبر دادم که اینجا میمونم و منتظر اهورا هستم از راحیل خواستم تا

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 32

رمان خان زاده جلد دوم پارت 32

_ باهام میای بریم ؟ بریم یه جای خلوت فقط من و تو باهم حرف میزنیم حل می‌کنیم هر چیزی که تو بگی هر کاری که تو بگی می کنم که قلبت باهام صاف بشه فقط باهام بیا بهت نیاز دارم … دلتنگی داره منو میکشه حضور تو می خوام آهسته زمزمه کردم مونسم میبریم.. اما اون صورتمو با دستاش

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 31

رمان خان زاده جلد دوم پارت 31

  اگر همین الان بهش می گفتم الان که منو بغل کردی فقط من نیستم و یه بچه دیگه توی وجودمه چه عکس العملی نشون می داد! دلتنگی و دلگیری تمومی نداشت انگار … حتی یک سانت از من و فاصله نمی گرفت هیچ فاصله‌ای بینمون نمیذاشت انگار دیگه به من اعتماد نداشت میترسید دوباره محو بشم و برم برای

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 30

رمان خان زاده جلد دوم پارت 30

  حال دلم بد میشد چی میشد همون بچه توی شکم من بود و این همه اتفاق هیچ کدومشون نمی افتاد! واقعا خدا اینطوری می خواست منو آزمایش کنه یا اهورا رو؟ انگار که بد توی فکر رفته بودم از دنیا غافل شده بودم که با تکون خوردن دست راحیل جلوی صورتم به خودم اومدم و جانمی گفتم مشکوک بهم

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 29

رمان خان زاده جلد دوم پارت 29

  مونس که از حرفای ما سر در نیاورده بود روی پام نشست و گفت _مامان چی داری میگی من نمیفهمم! پیشونیشو بوسیدم و گفتم قراره یه داداش کوچولو داشته باشی عزیز مامان دخترکم که از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شده بود بالا و پایین پرید و گفت _پس دیگه بابا از مسافرت میاد اگه این خبر رو بشنوه

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 28

رمان خان زاده جلد دوم پارت 28

شاهینی میگفت باید سرپا بشم و به زندگیم برسم می گفت اینطور خونه نشین شدن و دوری کردن از کار و شرکت و آدمایی که قبلاً باهاشون در ارتباط بودم برای من اصلا خوب نیست می‌گفت باید تحمل کنم تا بالاخره صبر آیلین تموم بشه و خودش بیاد سراغم. تا به حال انقدر درمونده نشده بودم باورش برام سخت بود

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 27

رمان خان زاده جلد دوم پارت 27

شرکت و به حال خودش گذاشته بودم پامو اونجا نمیذاشتم وقتی مونس و آیلین نبود این شرکت و پول در آوردن به چه درد من میخورد؟ ساعت از ۱۲ شب گذشته بود همه خونه توی تاریکی فرو رفته بود و من مثل هر شب سیگار پشت سیگار روشن می کردم و از پنجره اتاق به بیرون نگاه میکردم روزای سختی

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 26

رمان خان زاده جلد دوم پارت 26

  حتی از من توضیح نمی خواست آخرای شب بود ساعت از نیمه شب گذشته بود و من با بی حالی و ناتوان به خونه برگشتم شاهین توی خونه نبود اما حضور کیمیا را حتی از عطری که توی خونه پیچیده بود میشد فهمید. صدای کفش های پاشنه بلندش که توی خونه پیچید از از اتاق که بیرون اومد با

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 25

رمان خان زاده جلد دوم پارت 25

  از وقتی که از شیراز راه افتاده بودیم من گوشیم خاموش کرده بودم نمیخواستم اهورا اگر زنگ بزنه جوابشو بدم من برای همیشه اهورا کنار گذاشته بودم می خواستم دیگه کتاب این مرد و برای خودم ببندم و بیخیالش بشم میدونستم این آدم هرگز هرگز نمی تونه دست از خیانتاش برداره این برای این بود که اون عاشق من

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 24

رمان خان زاده جلد دوم پارت 24

  انتخاب باتوعه یا از زندگیش حذف شو و برو برای همیشه راستش و بخوای من و اهورا قبل این اتفاقا هام باهم بودیم ولی پنهونی اگه باور نکنی من عکساشم دارم توی خونه توی اتاقم کشوی سوم میز رو بازش کن ببین عکسارو منو اهورا همدیگرو دوست داریم و اون الان فقط و فقط به خاطر دلسوزیه که کنار

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 23

رمان خان زاده جلد دوم پارت 23

  شاهین که ایستاده بود رو به من کرد و گفت _ پس با هم بریم مانتومو تن کردم و سوئیچ رو برداشتم از خونه بیرون زدم شاهین کنارم روی صندلی جلو نشست و گفت _خوبه که ماشین داری بهتره منم یکی بگیرم اینجا بدون ماشین ا آدم گیر میکنه بدون اینکه نگاهش کنم ماشین رو روشن کردم و گفتم

ادامه مطلب ...
رمان خان زاده جلد دوم پارت 22

رمان خان زاده جلد دوم پارت 22

  نیم ساعتی نگذشته بود که زنگ خونه به صدا دراومد و صدای کیمیا و شاهین توی حیاط پیچید. از روی تخت بلند شدم و نگاهی به سر و صورتم انداختم دستی به موهام کشیدم و با یه لبخند که روی صورتم به زور جا خوش کرده بود از اتاق بیرون رفتم وقتی روبروی شاهین ایستادم نگاهی به سر تا

ادامه مطلب ...