+ اسمت چیه؟! یه نگاه کوتاه کردولی جواب نداد… + فرهاد نمیزاره اسم تو بگی _ نه + پس اسم تو بگو میتونی با من راحت باشی _ مشکلی نیست ولی من هنوز اسم واقعیمو نمیدونم چیه… + یعنی چی؟! نمیدونی اسم…
فرهاد: شک دارم اصن فارسی میفهمی یانه؟! چند بار گفتم دخالت نکن آسانسور متوقف شد مستقیم رفتیم تو اتاقی که چند قدم فاصله داشت فقط بهم نگاه می کردیم که فرهاد رفت تو آشپز خونه منم با صدای بلند داد زدم گفتم چرا نمیزاری کاری…
بعد از اینکه هواپیما خارج شدیم تو فرودگاه خاله منتظر فرهاد بود قبلش ازم پرسیده بود که ناراحت نیست با فرهاد حرف میزنه بعد از اینکه حرف زدن خاله با فرهاد تموم شد فرهاد از خاله خواسته بود که میخواد باهم حرف بزنه + سلام خ……
خوب من آماده ام یه عکس از کوروش داشتم اونم گذاشتم توچمدون به خودم تلقین می کردم که میتونم باید انجام بدم صدای در زدن اومد +کیه؟! _ منم + عه داداش بیا داخل دستاشو قاب صورتم کرد _خواهری مواظب خودت باش…
یه هفته گذشته بود و من هیچکاری نکردم … شبا نمیتونستم بخوابم خیلی بد هواشو کرده بودم عکساشو هر شب میزارم جلو روم نگاه میکنم چرا اینقدر خنگم چرا غرورم نزاشت بمونم باهاش من خیلی پشیمونم خیلی… خودم باید یه کاری می کردم بعد به هفته بدون…
یه هفته گذشته بود و من هیچکاری نکردم … شبا نمیتونستم بخوابم خیلی بد هواشو کرده بودم عکساشو هر شب میزارم جلو روم نگاه میکنم چرا اینقدر خنگم چرا غرورم نزاشت بمونم باهاش من خیلی پشیمونم خیلی… خودم باید یه کاری می کردم بعد به هفته بدون…
+میگم دانیال تو خبری از کوروش نداری؟! داشت تو آیینه ماشین موهاشو درست می کرد تعجب کرد که ازش این سوالا پرسیدم… + چیه چرا اینطوری نگاه میکنی؟! ماشینو روشن کرد بدون اینکه جوابی بهم بده _ راست میگم خبری ازش نداری؟! حتی یه…
فصل دوم خدمتکار عمارت درد پارت اول #مارال با حس تکون دادن یه نفر کم کم چشامو باز کردم یه صدای بچه گونه به گوشم میومد _ پاشو مامانی پاشو دیگه مامانی چقدر میخوابی مامانی گشنمه یه دفعه از جام پریدم + وا مگه من…