رمان زندگی شیرین ومبهم من پارت ۲۲
دوست اش می دارم چرا که می شناسمش به دوستی و یگانگی شهر همه بیگانگی و عداوت است هنگامی که دستان مهربانش را به دست می گیرم تنهایی غم انگیزش را در می یابم اندوه اش غروبی دلگیر است در غربت و تنهایی هم چنان که شادی اش طلوع همه آفتاب هاست به نام خدا ۲۲.۱ استاد رستمی پس از