رمان”ســهم من از تو”پارت80
#فصل دوم – بیا بشین…. آرتان به لیوان آب بیار! سمت آشپزخونه میرم… دیگه بدتر از این که به خانواده ها برسه امکان نداره… لیوان آبو سمت زن عمو میگیرم و مقابلش میشینم… عمو میگه: – واسه چی رفته دلی عموجان؟ کی رفته؟ _ویارش شدید شده… ویارشم به منه… یعنی از من بدش میاد… گفتم چند روز بره پیش