رمان نقض قانون(خون آشام)پارت ۱۹
چشمانش را با اطمینان به چشمانم دوخت … حرفی که لوییس قرار بود بزنه ، سرنوشتم را رقم میزد …. لوییس مرد جسوری بود درست مثل خودم خودسر بود .… و بالاخره لب باز کرد…. _ باشه قبول میکنم … اما در صورتی که بهم بگی چیشده و قولت رو نشکنی … با شنیدن جواب مثبتش بی اراده لبخندی