رمان “نقض قانون” پارت ۴۹

11 دیدگاه
    «کاترین» از دیدن کسی که پشت در اتاقم و بدون اجازه ام ایستاده   وحشت زده مسیری که رفتم رو برمیگردم   شنلش مانع دیدن چهره اش میشد…

رمان نقض قانون پارت۴۸

7 دیدگاه
  باوجود این که دوست نداشتم از قدرتام استفاده کنم   اما این دفعه مجبور بودم…   هم زمان با اومدنش وردی رو زیر لب زمزمه کردم و با بشکنی…

رمان نقض قانون پارت ۴۷

10 دیدگاه
    بی صدا دنبالش حرکت میکردم که یهو وایستاد… _ یکم جلو تر بری میرسی فقط… من نیام چون اگر منو ببینه که تو رو آوردم اینجا ممکنه عصبانی…

رمان نقض قانون پارت۴۶

13 دیدگاه
    «کاترین»     با پریدن گرگ به سمتم ، خودکار چشمام بسته شد….   اما این کارم زیاد طول نکشید که صدای برخورد چیزی به هم باعث شد…