رمان ناسپاس پارت 142
جوابم رو که شنید یکم سرعت موتور رو کم کرد اونقدر که حالا دیگه نیازی نبود واسه اینکه صداش به صدام برسه بلند بلند حرف بزنه. چند لحظه بعد حتی موتور رو هم نگه داشت و بعد دوتا پاهاش رو گذاشت رو زمین و سرش رو یه کوچولو چرخوند سمت منو و با گرفتن دستهام اونارو دور بدن