رمان آشپز باشی پارت 2
حاضر بودم قسم بخورم او نفرتانگیز ترین مردی بود که در زندگی ام دیده بودم! حتی حال به هم زن تر از کیسان! – خبر مرگت هر غلطی میکنی زودتر بکن من باید برم! سوت زنان شانه را روی میز گذاشت و ادکلنش را برداشت با آرامش به گلویش اسپری کرد. – دو دیقه بودی