7 دی 1401 - رمان دونی

روز: 7 دی 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آشپز باشی

رمان آشپز باشی پارت 2

    حاضر بودم قسم بخورم او نفرت‌انگیز ترین مردی بود که در زندگی ام دیده بودم! حتی حال به هم زن تر از کیسان!   – خبر مرگت هر غلطی می‌کنی زودتر بکن من باید برم!   سوت زنان شانه را روی میز گذاشت و ادکلنش را برداشت با آرامش به گلویش اسپری کرد.   – دو دیقه بودی

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 92

    _یه کاریش میکنم   سری تکون داد و من به قیافه گرفتش خیره بودم اما چیزی‌ نگفتم‌ و خارج شدم! سمت آسانسور قدم برداشتم که منشی تا من و دید از جاش بلند شد و خداحافظی کرد… سری تکون دادم و جلو در آسانسور ایستادم و دست دراز کردم دکمش و بزنم اما همون لحظه درش باز شد

ادامه مطلب ...
رمان دل دیوانه پسندم

رمان دل دیوانه پسندم پارت 99

    نشستم اونم کنارم نشست.   گفت : خوبی؟ _ این همه راه منو کشوندی اینجا که بگی خوبی؟   _ خب دارم سر صحبت رو باز می کنم عزیزم. _ آره خوبم. برگشت سمتم.   دستش رو زد زیر سرش و زل زدبم. منم هی خودمو می زدم به کوچه علی چپ.   _ نگام نمی کنی؟ نگاهش

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 143

        یزدان نگاهش را از جلالی که در لپتاب را بست و از کنارشان بلند شده بود گرفت و به سمت چشمان عسلی او پایین کشید :       ـ نه دیگه . منم خستم و برای فردا بمونه بهتره .       گندم که خیالش راحت شده بود که مزاحم کار او نشده با

ادامه مطلب ...
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 239

      برای همین سریع از ذهنم بیرونش کردم و با صدای بلند همراه با خواننده خوندم: ..من تفنگی شده ام رو به نبودن هایت.. ..رو به یک پنجره در جمعیت تنهایت.. ..فکر کردم که خودم را به تو نزدیک کنم.. ..نزدیک کنم.. ..بی هوا بین دو ابروی تو شلیک کنم.. ..شلیک کنم.. ..خنده های تو مرا باز از

ادامه مطلب ...
رمان ملورین

رمان ملورین پارت 5

    -اینجا چه غلطی می‌کنی؟   با بهت خیره ی محمد شد.   خواست جواب بدهد، که صدای نرگس خاتون بلند شد   -کیه مادر؟ بزار بیاد تو!   با عصبانیت خیره ی اون شد و با حرص جواب مادرش را داد.   -خدمه است! از جلوی در کنار می رود. لرز دستانش را گرفته بود. خانه ی پدرش

ادامه مطلب ...