رمان عشق با چاشنی خطر پارت 106
_اگه از اون لحاظ میگی که تو بهترینی سوار ماشین شدیم و اشکی راه افتاد که یاد پسر موتوریه افتادم که شب قبل از اینکه اشکی رو ببینم جونم رو نجات داد که سریع گفتم _اشکی اولین باری که تو من رو دیدی شبی بود که اومدی خونه مون؟ اشکی:نه روز قبلش وقتی…… من احمق پریدم وسط حرفش و