7 بهمن 1401 - رمان دونی

روز: 7 بهمن 1401 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 106

  _اگه از اون لحاظ میگی که تو بهترینی سوار ماشین شدیم و اشکی راه افتاد که یاد پسر موتوریه افتادم که شب قبل از اینکه اشکی رو ببینم جونم رو نجات داد که سریع گفتم _اشکی اولین باری که تو من رو دیدی شبی بود که اومدی خونه مون؟ اشکی:نه روز قبلش وقتی…… من احمق پریدم وسط حرفش و

ادامه مطلب ...

دانلود رمان مگس

    خلاصه رمان:         یه پسر نابغه شیطون داریم به اسم ساتیار،طبق محاسباتش از طریق فرمول هاش به این نتیجه رسیده که پانیذ دختر دست و پا چلفتی دانشگاه مخرج مشترکش باهاش میشه: «بی نهایت» در نتیجه پانیذ باید مال اون باشه. اولش به زور وسط دانشگاه ماچش می کنه تا نامزد دختره رو دک کنه.

ادامه مطلب ...

رمان تاوان دل پارت 85

      مامان زهره نگاه چپ چپی بهم کرد و گفت : چرا این کارا رو انجام می دی!؟ با این پسره بدبخت درست رفتار کن.. این همه دوستت داره چرا این همه اذیت می کنی.. اخم پررنگ شده ای کردم و گفتم : مامان اون باید تنبیه بشه منو‌ دوست داشت   پیش اون پسره نمی رفت مامان

ادامه مطلب ...
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 121

    ×××     در ماشین باز شد و بوی عطر اوِنتوسش پیچید تو ماشین… نگاهم و بهش دادم که لبخندی زد و گفت: _فکر نمی‌کردم بیای!     سری تکون دادم _به عنوان یه دوست یا یه همکار یا یه پسرعمو یا هر چی خودت فکرش و بکنی اومدم جز شوهرت ژیلا… این و گفتم سوتفاهم پیش نیاد

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 24

        _یعنی‌ دیگه به من هیچ احتیاجی نیست ؟؟   با تعجب نگاهم کرد   _ بنظر خودتون احتیاجی به شما هست ؟؟   با فهمیدن منظورش سرخ شدم و دستپاچه بلند شدم و وسایلی که احتیاج داشت آماده براش روی تخت گذاشتم   _پس من نیم ساعت دیگه برمیگردم   در جواب حرفم فقط سری تکون

ادامه مطلب ...
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۵۵

    _ گفتم بهتون که نیستن…اگه کاری دارین من در خدمتم……   دستاشو رو میز قفل میکنه و تکیه میده به صندلی پشت سرش…..نمیدونم چه نسبتی با حاج آقا داره و یا با خودم…..فقط میدونم از نگاهش حس خیلی بدی بهم دست میده…جوری با غرور تکیه زده به صندلی که هر کی ندونه فک میکنه به صندلی پادشاهی تکیه

ادامه مطلب ...