رمان آوای نیاز تو پارت 121

4
(3)

 

 

×××

 

 

در ماشین باز شد و بوی عطر اوِنتوسش پیچید تو ماشین… نگاهم و بهش دادم که لبخندی زد و گفت:

_فکر نمی‌کردم بیای!

 

 

سری تکون دادم

_به عنوان یه دوست یا یه همکار یا یه پسرعمو یا هر چی خودت فکرش و بکنی اومدم جز شوهرت ژیلا…

این و گفتم سوتفاهم پیش نیاد

اونم چون می‌دونم پدر مادرت و بعد مدت ها می‌خوای ببینی و تقریبا حست و درک می‌کنم همین

 

 

چهرش یکم توهم رفت

سکوت کرد که ماشین و روشن کردم و راه افتادم و نیم نگاهی بهش انداختم و اولین چیزی که تو چهرش دیدم و از نظرم خیلیم تو ذوق میزد موهای به شدت بلونده عروسکیش بود

نگاهم و ازش گرفتم و سری به چپ و راست تکون دادم که صداش اومد

_جاوید

 

نیم نگاهی بهش کردم که ادامه داد

_هنوز به آوا فکر میکنی؟

 

نیشخندی زدم

_هنوز به فرزان فکر میکنی؟

 

در عرض صدم ثانیه اخماش توهم کشیده شد

_نه چون اون یه اشتباه بچه گانه بود یه حماقت بود چند بار باید این و بگم؟… اصلا دلیلی نداره من به اون فکر کنم الان

 

 

سری تکون دادم و بدون این که نگاهش کنم جوابشو دادم

_پس منم باید بگم آره چون آوا یه اشتباه نبود و انتخابم بود!

 

_جالبه اونی که ادعا داشت خیانت خط قرمز داره خودش خیانت میکنه؟

 

با خنده تمسخر آمیز نگاهی بهش انداختم

_من؟!

 

_آره تو چون…چون الان اسمت تو شناسنامه منه دلیل از این واضح تر که نباید فکرت ذهنت جای دیگه باشه؟ من شاید خیانت کردم ولی همون اندازه هم مجازات شدم هم پشیمون ولی تو که میگی خیانت خط قرمزته چی؟!

 

 

نفس عمیقی‌کشیدم و کلافه ازین موقعیت لب زدم

_ببین بزار روشنت کنم

تعهد با دوتا تیکه و دوتا اسم شکل نمی‌گیره اونم وقتی من بهت گفتم به هیچ وجه برات شوهر نمی‌شم و توهم قبول کردی گفتی من فلان می‌کنم عاشق می‌کنم و از این حرفا… پس من هیچ تعهدی نسبت به تو ندارم و عذاب وجدانیم‌ نمی.گیرم سر این موضوع که فکرم یه جا دیگست!

وَ هنوز احساس تعهد دارم نسبت به آوا پس سعی نکن مثل دیشبــــ…

 

 

دیگه ادامه حرفم و ندادم نیشخند با صدایی زدم و خودش می‌گرفت مضوعو دیگه؟

صداش با بغض اومد

_پس چطور وقتی من وقتی تو حالت عادی نبودم با فرزان برای یک لحظه رفتم اون جوری باهام برخورد کردی و انداختیم کنار؟ هنوز که هنوز می‌زنیش تو سرم ولی الان آوا رفته با فرزان هیچی نیست؟ خودم دیدمشون تو مراسم عروسیمون باهم بودن حتما باید تو تخت بِ…

 

نگاه تندی بهش انداختم که ساکت شد و فرمون و تو دستم فشردم و لب زدم

_کاری نکن پشیمون شم از بیرون بردنت و اومدن فردام

وَ خیانت تو هم فقط تو اون صحنه ای که دیدم تعریف نمیشه! به این‌ که قبلش همراه من بودی ولی فکرت با اون بود، با من بودی ولی یه گوشه ذهنت به این فکر‌ می‌کردی فرزان بیاد سمتم قِید جاوید و می‌زنم‌

فرزان نشد عیب نداره جاوید تو آب نمک هست!

 

 

چشمام و محکم رو هم گذاشتم و ادامه دادم:

_اون موضوعم به طور کل برای من که دیگه تموم شدست و اهمیتم نداره دیگه… درضمن خودم می‌دونم دارم چیکار می‌کنم تو نیازی نیست دخالت کنی دختر عمو!

 

 

سکوت شد که صدای نشونت میدم زیر لبیش اومد اما چیزی نگفتم و به رانندگیم ادامه دادم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رمان
رمان
1 سال قبل

ای بابا چرا پس جمع بندی نمیکنی تمومش کن دیگه داستان خیلی داره چرت میشه احساس میکنم نمی تونی ادامه رمانتو بنویسی نمی تونی به آخرش برسی

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x