رمان آشپز باشی پارت 41
– امیرجان میری پایین من برم خونه؟ ابرو بالا انداختم و لاله با استیصال نگاهم کرد. – اگه بگم فوری میری پایین من برم؟ – میرم. نگاهش را از من دزدید، شل کردم که چانهاش را از میان انگشتهایم بیرون بکشد. خجالتش را درک میکردم. معذب بودنش شیرین بود، شاید لاله اولین