7 تیر 1403 - رمان دونی

روز: 7 تیر 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آس کور

رمان آس کور پارت 167

    وارد حیاط شد و قبل از اینکه در را باز کند، دست به کمر نگاهی به دور و برش انداخت.   پایه ی چوبی میز را گوشه ی حیاط دید. فکرش را هم نمیکرد وسایل شکسته شان روزی به دردش بخورد.   بی صدا و پاورچین سراغ پایه رفت و وقتی برش داشت، صدای گوش خراشی از در

ادامه مطلب ...
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 83

      آن وقت همه چیز را برای او تعریف کردم . اتفاقات شب مهمانی و چیزهایی که به من گفته بود … و سپس تمام دعوای دیروزم با پالیزی و حرف های مهندس سمیعی .   هستی کاملاً جدی و با دقت به حرف هایم گوش داد . ناله ای کردم و گفتم :   – تو رو

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 297

          گندم پلک دیگری زد …………. شستش خبردار شده بود که درد یزدان از کجاست .       یزدان بار اولش نبود که روی معین حساسیت نشان می داد . انگار معین بیش از این حرف ها خار در چشمان او شده بود .       معترض گفت :       ـ یزداااان

ادامه مطلب ...
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 306

        شالم دور گردنم افتاده و موهام تو صورتم ریخته بود…   با خنده موهام رو پشت گوشم زدم و وقتی دیدم نفسم سرجاش نمیاد، دست بردم توی جیب مانتوم و اسپری ام رو دراوردم….   با صدای اسپری زدنم، سورن دست برد صدای اهنگ رو کم کرد و با نگرانی گفت: -خوبی عزیزم؟..   چند نفس

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 262

            این حرفش به مذاقم خوش امد که با لبخند سری تکان دادم:   _ اره اتفاقا بچه‌م دایی میخواد، کی بهتر از محمد…   کیمیا با خنده کمی جابجا شد، دوقلو‌هایش زیاد از حد بزرگ بودند، دو هفته‌ای میشد که آمده بود اینجا، به گفته وحید میخواست قبل از زایمان در حال و هوای

ادامه مطلب ...