روز: شهریور ۱۲, ۱۴۰۳ (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت ۴۲

        عماد با نگاهی خاص براندازش کرد. البته حاضرین حتی خود ملیحه خانوم هم کنایه توی حرفش را گرفت و گفت: صد درصد شوهرش مرد خوشبختیه که ببینه تو این دوره زمونه حیا و نجابت چیز دیگه ایه…!!!     رستا نیشگونی از پهلوی سایه گرفت و با حرص گفت: این تا دختر زشت رو به امیر

ادامه مطلب ...
رمان ماهرخ

رمان ماهرخ پارت ۱۶۰

        ترانه هیجانزده گقت: آره اما به محض اینکه مهوش ماتش شد، زنه گذاشت و در رفت…!     فکرم درگیر شد. -عکس العمل مهوش چی بود…؟!     ترانه خندید. -یه شونه بالا انداخت و بعدش مشغول کارش شد… می دونی که مهوش خودش رو زیاد درگیر هیچی نمی کنه در صورتیکه کل زندگی این دختر

ادامه مطلب ...
سکوت تلخ

رمان سکوت تلخ پارت ۶۷

          قاشق پر شده شربت را در دهانم فرو میبرم ..   صدایش از پشت می آید   داشت میز صبحانه را جمع میکرد   – ناهار امروز رو سوفی میاره ..   سمتش برمیگردم   – حالم خوبه ، خودم درست میکردم   حین آنکه درب شیشه عسل را می بست جوابم را میدهد  

ادامه مطلب ...
آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت ۹۵

        چشمانش با تلالوی اشک میدرخشیدند و اوج شکستکی روحش تا مغز استخوانم را سوزاند! -عطا مگه نه؟ کار اون بابای بیشعورمونه آره؟ نشونش میدم… بسته دیگه این گنداب باید یه جا تموم بشه! امروز یا من اونو میکشم یا اون منو! با شتاب و مانند گولهای از خشم و حرص و عصبانیت بلند شدم. خونم غل

ادامه مطلب ...