28 مهر 1403 - رمان دونی

روز: 28 مهر 1403 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

رمان آس کور

رمان آس کور پارت 196

        گمان میکرد دچار دردی بی درمان شده اما یکی از روزها بالاخره دردش را فهمید. راغب!   راغب یک بار خانواده ی اصلی اش را از او گرفته بود و بار دیگر، سعی کرد با دروغ هایش خانواده ای که برای خود ساخته بود را نابود کند.   او سالها آن خانواده را زیر نظر داشت

ادامه مطلب ...
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 309

        یزدان تمام آن شب را در خوابی عمیق فرو رفت . تنها گاهی پلک های عرق کرده اش را باز میکرد و به گندمی که نگران بالا سرش نشسته بود ، نگاه کوتاهی می انداخت و باز پلک هایش روی هم می افتاد و درون خواب عمیقش فرو می رفت .       آنقدر آن

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 15

      _به بچه ات فکر کن اینجا جای اون طفل معصوم نیست….اونایی که اینجان چاره ندارن ولی تو چرا     تلخ شدم   _چی شد پس تا دیروز که میگفتی دوتایی میشید پناه همو از این حرف الان چرا یه حرف دیگه میزنی     _الانم میگم، فقط بهش بگو ببرتت بیرون همین از سنگ که نیست

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 63

      رستا   با چندش حوله را روی صورتم برای هفتمین بار مالیدم که شلیک خنده امیر بغل گوشم بلند شد. -زخم کردی خودت و بچه…!     سمتش چرخیدم و با عصبانیت حوله را سمتش پرتاب کردم که توی هوا گرفت… -نیشت و ببند بیشعور…پارم کردی بیشرف از درد و سوزش نمی تونم درست پامو چفت کنم…!

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 331

            سفارشات را آوردند، خوردیم و او رفت تا حساب کند. من هم به سمت ماشین برگشتم، طولی نکشید که او هم آمد.   حرکت کردیم به سمت روستا، دیگر خستگی از صورتم میبارید، از این رو حرفی نزد، من هم سعی کردم راه باقی مانده را بخوابم.   تهش با نوازش‌های نرم و لذتبخشی

ادامه مطلب ...