رمان Archives - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان

دانلود رمان نجوای آرام جلد اول به صورت pdf کامل از سلاله

        خلاصه رمان :   قصه از اونجایی شروع میشه که آرام و نیهاد توی یک سفر و اتفاق ناگهانی آشنا میشن اما چطوری باهم برخورد میکنن؟ آرامی که زندگی سختی داشته و لج باز و مغروره پسری که چیزی به جز آرامش خودش براش اهمیتی نداره… اما اتفاقات تلخ و شیرینی که براشون پیش میاد سرنوشتشون رو چجوری مینویسه؟؟  

ادامه مطلب ...
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 61

      مامان درجا سرخ شد و دهانش را هم بست… عمو رضا با صورتی پر از خنده نگاهم کرد. عزیز و عمه فرشته هم بدتر از عمو رضا بودند که سایه هم ادامه حرفم را گرفت. -حاج رضا شما لطف کنین خانومتون رو ببرین استراحت کنن گویا روی مغزشون هم اثر گذاشته و دارن خواب میرن…!    

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 328

            دستم را پس کشیدم و از شیشه به بیرون چشم دوختم:   _ انقدر به من دست نزن، بریم خونه…خسته‌م!   راه افتاد و حرفی نزد اما آن نفس عمیق و پر دردی که کشید را باید کر بود تا نشنید! مسیر را میرفت تا جایی که فهمیدم از شهر خارج نشد و به

ادامه مطلب ...
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 100

        لیوان را باز هم بالا گرفت و آخرین جرعه ی نوشیدنی را خورد … .   چشم هایش بسته بود و غرق در تنهایی خودش … تصویر چهره ی آیدا را پشت پلک هایش تصور کرد ! …   آن صورت مثل ماه ! … چشم های درشت و سیاه … بینی سر بالای کوچک …

ادامه مطلب ...
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 177

          امید: تو همون دوران کثافت کاری نسیم، همون زمانی که نسیم با خودخواهی‌ش من و غرورم رو لِه کرد. همون زمانی که از اسم زن جماعت متنفر شده بودم…   مشتاقانه گوش می‌دهم. امیدِ در ظاهر بی قل و قش، حالا از غرورِ له شده‌اش حرف می‌زد. زندگی واقعا عجیب و غیرقابل پیش بینی بود.

ادامه مطلب ...

دانلود رمان سرخوشی به صورت pdf کامل از سایه تهرانی

    خلاصه رمان:   پرونده ی بزرگترین مافیای خاور میانه رو قبول کردم، فکر میکردم قراره همه چیز درست بشه ولی با عاشق شدن اون دیونه همه چیز به هم ریخت، من شده بودم معشوقه پنهونی یک مافیای بی‌رحم و کسی خبر نداشت تا روزی که ….    

ادامه مطلب ...

دانلود رمان بی چهرگان به صورت pdf کامل از الناز دادخواه

    خلاصه رمان:   رویا برای طرح کارورزی پرستاری از تبریز راهی یکی از شهرهای جنوبی می‌شه تا دو سال طرحش رو بگذرونه. با مشغول شدن در بخش اطفال رویا فرار کرده از گذشته و خانواده‌اش، داره زندگی جدیدی رو برای خودش رقم می‌زنه تا اینکه بچه‌ای عجیب پا به بیمارستان می‌ذاره. بچه‌ای که پدرومادرش به دلایل نامشخص کشته

ادامه مطلب ...
رمان جزر و مد

رمان جزر و مد پارت 13

      وایساد سر جاش     _خستم حاج خانوم…..هم اینکه انگار آقا محمد طاها دوست ندارن باهاشون سر یه میز بشینم…..     چی گفت؟؟چشمای مادر یه لحظه رو صورتم نشست حرصم رفت و شرمندگی اومد فقط به خاطره غم نگاهش هیچی نگفت ،دستاشو گرفت و رفتن سمت پله ها     _شما نرید پله ها اذیتتون میکنه

ادامه مطلب ...
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 43

        تمام اعضای تنم به یکباره از کار افتادند و فقط چشمانم بودند که با ممارست به کارشان ادامه میدادند.   داشت انگشتانش را روی کبودی های تنم میکشید. کبودی هایی که حاصل دست خودش بود!   غیرارادی سر بلند کردم و کنکاش گرانه سانت به سانت صورتش را از نظر گذراندم. پلکش میپرید و رد محوی

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 327

            فقط خیره نگاهش کردم، گیج چشم در اطراف چرخاند:   _ چیزی شده؟   سری به طرفین تکان دادم و همچنان خیره‌اش شدم، دست به سمتم دراز کرد:   _ چیزی میخوای؟ تعارف نکن حورا…لطفا، اگه چیزی هست بگو!   زبان به لب‌هایم کشیدم، دیگر تاب و تحملش را نداشتم، زیادی برای فهمیدن هوسم

ادامه مطلب ...

دانلود رمان دوست دارم تو چی به صورت pdf کامل از مهدیه پوردلان

        خلاصه رمان:   هدیه و بهار و هانیه سه دختر سال اخری که باهم یه جا دانشگاه قبول میشن به دعوت یکی از همکلاسیاشون وارد یه مهمونی میشن که جز خودشون کسی اونجا نبوده. و دراون مهمونی ربوده میشن. اما تو اون مهمونی گیر یه پلیس می افتند و مجبور میشن تا پایان عملیات به اونا

ادامه مطلب ...
رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 112

      به خودم لعنت می‌فرستادم چرا در مورد زایمانش در خانه پافشاری نکردم.   ایرادش چه بود؟ امکانات بیمارستان را فراهم می‌کردم. داد و فریاد کرد و گفت عهد قجر نیست!   حتی فروغ به‌آرامی تشر زد؛«مهمل نگو، فرهاد.».‌ دقایق به کندی می‌گذشتند.   روی صندلی با خونسردی نشسته و سعی می‌کردم آشوب درونم را مخفی کنم. فروغ

ادامه مطلب ...
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 194

  خنده هایش را که کرد نفس عمیقی کشید.   _ ای من شانستو گای*یدم بچه، یه شب یه جایی بود که نباید… همون شب، همون شب کذایی زندگیشو عوض کرد. ای توله سگ بخت برگشته، تشنه شدنت چی بود نصفه شبی؟! پاشد رفت تو اتاق مامان و باباش که بگه تشنشه، که اونام مثل همیشه با هر قلپ آبی

ادامه مطلب ...
رمان تاوان

رمان تاوان پارت 13

      _من هی میخوام به روی خودم نیارم ولی نمیشه خیلی مشکوک میزنی ،نکنه سرو سری باهاش داری و طلبش فقط بهونه اس؟     بی ملاحضگی کردم هیچ کس نباید میفهمید ربطم به اون دخترو     _چون اگه بلایی سرش بیاد دستم به اون شوهر کلاهبردارش نمیرسه فهمیدی؟حالا بگو چیکار کرده؟     _اوهوم……آره خب از

ادامه مطلب ...
رمان حورا

رمان حورا پارت 326

            _ میتونی بلند شی عزیزم…   در جواب دکتر لبخندی زدم، دستمالی به سمتم گرفت اما قبل از من، قباد آن را گرفت و مشغول تمیز کردن شکمم شد. دستانش میلرزید، اخم کردم:   _ بدش به خودم…   سری تکان داد:   _ نه تو اذیت میشی، این قسمتو نمیبینی.   قسمت زیر

ادامه مطلب ...