رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 4 3 (2)

3 دیدگاه
  با غم تند تند سرمو به نشونه ی تایید تکون دادم وگفتم: _باهم درستش میکنیم! _آره عشق من.. درستش میکنیم! الان یک هفته اس که از اون روز گذشته و خانواده برزویی (پدرومادرمیثاق.. کسی که مرگ مغزی شده) راضی نشدن نه یک ریال تخفیف بدن و قسط بندی رو…
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 3 1.8 (4)

12 دیدگاه
  بابا_ آخه عزیزمن.. من نمیدونم چرا اینقدر نگرانی.. خودم با مادرت میرفتم! _نمیشه بابا جون غر نزن.. تاخودم نباشم دلم آروم نمیگیره‌! _درس ودانشگاهت مهم تراز منه پیره مرده قربونت اون دل مهربونت بشم! _خدانکنه.. درس میخوام چیکار وقتی حال شما خوب نباشه‌! صدای منشی مانع ادامه حرف هامون…
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 2 4.5 (2)

2 دیدگاه
  انگار استخدامی جدید بود چون تابحال ندیده بودمش.. اما… فکرنمیکنم اون کت شلوار و کفش های گرون قیمت واسه کارگر کارخونه باشه! بیخیال شونه ای بالا انداختم و خداروشکر کردم که اون لحظه گیسو همراهم نبود، وگرنه یک دعوای حسابی راه افتاده بود و گیسو از بی ادبی که…
رمان صیغه استاد پارت 54

رمان آرزوی عروسک پارت 1 3.5 (6)

59 دیدگاه
  بی توجه به پل عابر پیاده، قدم هامو بلندتر کردم تا خودمو اونور خیابون برسونم.. سوز سرمای زمستان چشم های خواب آلودمو واسه بسته شدن نوازش میکرد اما اجبار باز نگه داشتنشون باعث جمع شدن اشک وتار دیدن خیابون میشد! بالاخره خودمو به اونطرف خیابون رسوندم و دست های…