رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم Archives - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم

رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت آخر

    چندروزی از آخرین روزی که ناهید رو دیده بودیم میگذشت و هیچ خبری ازش نبود درست طوری که انگار از اولم نبوده   درسته من به زندگی فقیرانه عادت داشتم ولی میدیدم چطور آراد داره اذیت میشه مخصوصا با شرایطی که توی اون اتاق داشتیم و هیچ وسیله درست درمونی نداشتیم و به زور بایستی شکممون رو سیر

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 43

      درمونده سرمو بین دستام گرفتم   _نمیدونم !!   یکدفعه با چیزی که به ذهنم رسید صداش زدم و گفتم :   _حالا که همه چی رو برات تعریف کردم تو چیزی یادت نمیاد ؟؟   _در‌ چه مورد ؟؟   _در مورد اینکه دقیقا چه بلایی سرت اومده   _یه صحنه هایی تار و گنگ ،

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 42

      باورم نمیشد از کجا تونسته بود آدرس امیر رو پیدا کنه اصلا چطور فهمیده من کسی بودم که آراد رو از اون مرکز بردم ؟؟   تموم این فکرا مثل خوره به جونم افتاده بودن طوری که حس میکردم نفسم سنگین شده و به سختی میتونم خودم رو تکونی بدم نمیدونم چقدر توی اون حال و هوا

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 41

      _باشه پس باهام بیا   زودی به اتاقم برگشته و درحالیکه توصیه های لازم رو به گندم میکردم و از آرادم میخواستم حواسش بهش باشه   همراه امیر از خونه بیرون زدیم و طبق معمول پشت موتورش نشستم که گاز داد و زودی راه افتاد باورم نمیشد که این چیزی که میگه حقیقت داشته باشه   توی

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 40

        با سوظن پرسید :   _چه کاری ؟؟   برای اینکه خیالش راحت کنم گفتم :   _هر کاری به جز کارهای قدیمی   نفس راحتی کشید   _آهان خوبه !!   _ولی قبلش باید از یه چیزای سر دربیارم   با کنجکاوی پرسید :   _چی؟؟؟   _اینکه بین ناهید و آریا چه خبره  

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 39

        حدود یک ماهی گذشته بود و همه چی داشت طبق روال خوبی میگذشت و توی اون محله جا افتاده بودیم   تنها چیزی که برام سخت میگذشت این بود که نتونسته بودم کار درست و درمونی پیدا کنم و چیزی تا تموم شدن پول هامون باقی نمونده بود   بعضی وقتا به سرم میزد به کار

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 38

      لبخند خسته ای روی لبهام نشست که با حس سنگینی نگاهش روی نیم رُخ صورتم سرمو کج کردم و باهاش چشم تو چشم شدم   نگاهش پر‌ از حرف بود پر از حرفای ناگفته و یه حس خاص یه حسی که داشت منو به سمت خودش میکشوند و زیادی برام جذاب به نظر میومد   دیگه نفهمیدم

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 37

          میدونستم این قسمتی که ماشین رو پارک کردن دوربینی چیزی نصب نیست پس نمیتونن بفهمن کار منه !!   پس با عجله بلند شدم ولی همین که وارد حیاط شدم چشمم خورد به همون مردی که داشت با مدیر حرف میزد و حالا داشت به این سمت میومد   با قدمای بلند وارد آشپزخونه شدم

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 36

        برای اینکه به چیزی شک نکنه زودی لبخند دستپاچه ای زدم و به سمتش رفته و دستش رو گرفتم   _به چیزی احتیاج داری ؟؟؟   بی اهمیت به سوالم هنوز با چشمای تیزبینش خیره ام بود و پلکم نمیزد   دیگه میدونستم معنی این نگاهش چی میتونه باشه و داره ازم میخواد که خودم با

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 35

      سرش رو به نشونه منفی به اطراف تکونی داد و به سختی لب زد :   _نه !!   امیدم رو از دست ندادم و باز پرسیدم :   _چی بهت میگه وقتی میاد ؟؟   منتظر بودم چیزی از حرفاش بگه ولی در کمال ناباوری حرفی زد که خشکم زد :   _هیچی !!   چی

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 34

        بعد از اینکه براش غذا آوردم و بهش دادم بخوره کنارش نشستم و روغن مخصوص آوردم تا بدنش رو یه کم ماساژ بدم بلکه از این خشکی دربیاد   چون میدیدم چطور بخاطر زیادی خوابیدن و بی تحرک بودن بدنش خشک و بی جون شده   دلم با دیدن بدن و زخماش ریش شد پس بی

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 33

      با تقلا سعی داشت خودش رو از تخت پایین بندازه با عجله به سمتش قدم تند کردم و مانع از افتادنش از روی‌ تخت شدم   _چیکار میکنی آروم باش   با شنیدن صدام دست از تقلا برداشت و با چشمای سرخ شده نگاهم کرد با دیدن نگاه خیره اش دستپاچه شدم   خجالت زده زودی نگاه

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 32

      _چی عزیزم ؟؟   ریز خندید :   _قایم موشک بازی کنیم عمو چشم ببنده من برم قایم شم !!   دهنم خشک شد و‌ با بغض خیره خنده های از ته دل وبچگانه اش شدم‌ هنوز برای درک موقعیت زیادی بچه بود   نمیدونستم چطوری بهش بفهمونم که اون به حرفای ما هم عکش العملی نشون

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 31

          به سختی دهنش رو باز کردم و قرصا رو‌ داخل دهنش گذاشتم چند دقیقه ای گذشته ولی هنوز حالش خوب نشده و آروم نگرفته بود   میترسیدم برم کسی رو خبردار کنم چون اونوقت قیافه و تیپ جدید خودم رو میدیدن و به همه چیز شک میکردن   ولی اینطوری هم فایده ای نداشت امکان

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 30

      فکر اینکه زیادی پیگیر باشم و با مدیر بحث کنم و اونم منو از اینجا بیرون بندازه اونوقت میخوام چه غلطی کنم مثل خوره به جونم افتاد   با این فکر قدمی به عقب برداشتم با صحبت های مشکوکی هم که اون شب پشت گوشی ازش شنیده بودم میدونستم راحت میتونه از اینجا بیرونم بندازه   و

ادامه مطلب ...