🌺🌺🌺 🌺🌺 🌺 #Part16 سرش رو خم کرد تا هم قد من بشه در همون حال پوزخند صدا داری زد و گفت : _نه خوشم اومد !! وقتی دید دارم با تعجب نگاش میکنم به مسیری که موتور سوار رفته بود اشاره ای کرد و ادامه داد : _ علاوه…
🌺🌺🌺 🌺🌺 🌺 #Part11 یعنی چی این حرفش ؟؟ وارفته نگاش کردم و با ترس لب زدم: _پس من چطوری فردا کنفرانس بدم وقتی کتابی ندارم که بخونم ؟؟ با تعجب نگام کرد و سوالی پرسید : _روز اول دانشگاه ازت خواسته جلسه بعد کنفرانس بدی؟! اهووومی زیرلب زمزمه کردم…
#Part6 همه نشسته بودند و حالا به جز من و اون پسره کسی سرپا نبود ، بدون اینکه نگاهی به استاد تازه وارد بندازم بی تفاوت به طرف ته کلاس چرخیدم ولی با شنیدن صدایی که به شدت برام آشنا بود خشکم زد _ میبینم که معرکه گرفتید … اینجا…
#Part1 “زمان حال ” ” نازلــــی ” جلوی چشمای خمار از شهوت استاد آراد نجم ، مجبور بودم لبخند بزنم تا به چیزی شک نکنه اونم لبخندی از جنس درد! دردی که فقط خودم تلخیش رو حس میکردم لبخندم رو بوسید با شهو..ت و عشقی که توی چشماش موج…