دسته‌بندی: رمان قایم موشک

رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 43

    چشمشو ریز می‌کنه و فیلمش رو استپ می‌کنه. چهار زانو می‌شینه و سمتم می‌چرخه.   – پس چرا یه طوری گفتی که احساس کردم، خدای نکرده، داری از بالا به فیلم مورد علاقه‌م نگاه می‌کنی؟   لبخند زوری می‌زنم.   – می‌گم… اینو مگه هفت بار ندیدی؟   پوزخندی می‌زنه:   – خوب آمار کارای منو داری ها…

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 42

    ویلای طالقان خیلی بهتر از تصورمون بود. درسته که از امیر انتظار یک خرابه داشتم که فقط قیافه داشته باشه و حتی یه خونه که شب سرمون آوار نشه هم از نظرم توقع زیادی بود برای این بزرگوار اما، اینجا دیگه خیلی بهتر از یه ویلای خوب بود.   نگاه پر افتخاری ضمیمه می‌کنم و با دست محکم

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 41

        امیر کلافه از خیرگی بی پایانم، دیگه طاقت نمیاره و سمتم می‌چرخه.   ابرویی بالا می‌ندازه و با تشر می‌گه:   – چته؟ با نون بخورم سیر بشی خب! دو ساعته یه تک زل زدی بهم.   چشم غره می‌رم و مثل خودش تشر می‌زنم:   – اوهوع! نه خیلی هم دیدن داری… مرتیکه قارپوز چیتو

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 40

        به شدت توی نقشم فرو می‌رم و جواب می‌دم:   – ممنون…   دو دلم حرف بعدیم رو بگم اما به دیدن قیافه امیر میارزه، پس با خباثت و همون لحن آروم می‌گم:   – تو چطوری؟   و امیر رسماً می‌شه آتشفشان فعال و از دماغش گدازه می‌زنه بیرون. همونطور که پوست لبشو می‌کنه با

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 39

        منو رو اسکن می‌کنم و مثل قحطی زده ها رو به گارسونی که منتظر سفارش بگیره می‌گم:   – کاربونارا، چیکن تگزاس مخصوص، سالاد سزار، وافل موز و نوتلا یه دونه آب معدنی و یه شیک مخصوص.   و بعد با لبخند ملیحی خیره می‌شم بهش. امیر که به وحشی بازیای من عادت داشت، در جواب

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 38

        (امیر)   حس بدی دارم. از اینکه اومدم و دیدم دیارا داره با مجید حرف می‌زنه. حس ناامنی مطلق پیدا کردم. اینکه یعنی به ساعت نکشیده دیارا می‌خواسته تلافی کنه؟ و از طرفی حرفاش واقعا اذیتم می‌کرد و عمیقا آچمز شده بودم. پریسایی که نمی‌خواست قبول کنه من ازدواج کردم و با بهونه و بی بهونه

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 37

        (دیارا)   درسته تو زندگیم گندهای زیادی بالا آورده بودم، ولی چشم بسته می‌تونستم بگم بوسیدن امیر، با اختلاف خیلی خیلی زیاد، بدترینش بود. یعنی تا قیام قیامت می‌خواست بزنه تو سرم این کارمو…   پشت چشمی براش نازک می‌کنم و می‌خوام از جلوش رد شم که دوباره کمرم رو می‌گیره.   بهت زده سمتش می‌چرخم

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 36

        لبخند گشادی به روش می‌زنم و قفل در رو باز می‌کنم. گوشیش رو کف دستم می‌ذارم و با احترام سمتش می‌گیرم.   – خدمت شما اعلی‌حضرت…   وحشیانه گوشی رو از دستم می‌کشه و چشم غره‌ای خرجم می‌کنه.   – چرا باز کردی پیامشو؟   جدی می‌گم:   – چرا تو باز نکردی پیامشو؟ مگه ضعف

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 35

    لبش آویزون می‌شه.   – یادم نبود کلمه‌ی خجالت توی دایرةالمعارف تو قفله!   پوزخندی می‌زنم و میگم:   – والا… حالا مثلا می‌خوای چه غلطی کنی؟   توی چشماش یه کلمه‌ی ناجوانمردانه‌ای رو می‌خونم که بی اختیار می‌گم:   – هین… خاک تو سرت. بیشعور بی فرهنگ. چه طرز برخورد با یه خانومه؟   ولی مثل اینکه

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 34

  – رقص کارد رو می‌شه انجام بدیم فیلم بگیرید آقا امیر؟   نگاهم روی نخود آش این روزامون یعنی فاطیما می‌شینه.   امیر خونسرد دوربین رو دست مجید می‌ده.   – بیا تو فیلم بگیر.   خب بله دیگه‌بعد از ناک اوت کردنش باید هم انقدر خونسرد باهاش برخورد کنه‌.   – فاطیما خانم شما و دخترا هم اگه

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 33

    تا میام بشینم دوباره صدای زنگ در بلند می‌شه. حلما می‌گه:   – شوهرت اومد عزیزم؟   لبخندی می‌زنم و از جا بلند می‌شم.   – احتمالا.   در رو که باز می‌کنم برخلاف تصورم با قشنگ ترین صحنه کل عمرم مواجه می‌شم. یه کیک بزرگ و یه دسته گل رز سرخ و امیری که پشتش قایم شده.

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 32

    نگاهی به سقف می‌کنم و رو به خدا می‌گم:   – دمت گرم خوب درستش کردی دیگه حالا اون روی سگ منم وسطش بلند می‌شه. بیا و درستش کن.   دیارا انگار که داره به یه موجود بیگانه نگاه می‌کنه بهم خیره می‌شه.   در حالت عادی دو سه تا تیکه کلفت بارم می‌کردم. اما الان بی حرف

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 31

    عصبی پاهام رو تکون می‌دم. نمی‌دونم چقدر گذشته که صدای زنگ موبایلم بلند می‌شه. شیرجه می زنم رو گوشیم‌. قلبم می‌خواد از سینه دربیاد. تماس رو با دستی لرزون وصل می‌کنم و منتظر به صحنه‌ی روبروم خیره می‌شم. تو دلم می‌گم:   – خدایا خودت مراقب این بیشعور باش.   دوربین خودم رو قطع می‌کنم که فاطیما صورت

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 30

    – دیارا جان… عزیزم…   انگار نمی‌شنوه. باز عصبی شده چون یه نفس می‌گه:   – من اون باشگاه بی صاحابو روی سر تو و اون احسان زبون نفهم خراب می‌کنم. قراردادتو آتیش می‌زنم. بذار من پام برسه به باشگاهت. من چی گفتم بهت؟ گفتم اگه بلایی سرت بیاد خودم می‌کشمت؟ گفتم یا نگفتم؟   چشممو محکم بهم

ادامه مطلب ...
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 29

    یه لحظه متوجه موقعیت می‌شم.   امیر در کمال پرویی داره سین جیمم می‌کنه و منم در کمال حماقت دارم جوابش می‌دم.   یهو چشم گرد می‌کنم و طلبکار می‌گم:   – هوی هوی هوی… به تو چه اصلاً؟   اونم متعاقباً چشم گرد می‌کنه:   – وحشی دو قطبی… مرض اختلال شخصیت داری یهو از این رو

ادامه مطلب ...