رمان قایم موشک پارت 42

4.5
(68)

 

 

ویلای طالقان خیلی بهتر از تصورمون بود.

درسته که از امیر انتظار یک خرابه داشتم که فقط قیافه داشته باشه و حتی یه خونه که شب سرمون آوار نشه هم از نظرم توقع زیادی بود برای این بزرگوار اما، اینجا دیگه خیلی بهتر از یه ویلای خوب بود.

 

نگاه پر افتخاری ضمیمه می‌کنم و با دست محکم می‌کوبم پس کله‌ش.

 

– نه…. خوشم اومد!

 

پوزخندی می‌زنه.

 

– من پیدا نکردم. ستون. من که بیست چهاری ور دل خودت بودم.

 

چپ چپ نگاهش می‌کنم.

 

– پس می‌گیرم تعریفمو.

 

چمدونامون رو میاره داخل و غر می‌زنه:

 

– تعریفی نکردی. فقط خوشت اومد!

 

طلبکار می‌گم:

 

– تو ذهنم که کردم! همونا رو می‌خوام پس بگیرم. از اولش هم می‌دونستم از تو آبی گرم نمی‌شه.

 

توجهی نمی‌کنه و در عوض مثل بچه ها نق می‌زنه:

 

– دیارا کلفت شخصی که نگرفتی بیا خودت بار و بساطت و ببر اه.

 

شیطانی می‌خندم و حین دور شدن ازش داد می‌کشم:

 

– کارتو بکن. وا کوزت انقدر پر حرف هم نوبره به خدا!

 

قایم موشک😈

#پارت260

 

(امیر)

 

– زیر زمینش استخر داره دیارا… می‌خوای بری؟

 

از نرده های طبقه بالا آویزون می‌شه و با حالت مسخره‌ای می‌گه:

 

– آره عزیزم حتما… بیکینی مشکیمو واست بپوشم یا سرخابیه؟

 

نفسمو فوت می‌کنم و ترجیح می‌دم دهن به دهنش نذارم.

 

هزار الحمدلله عفت کلام نداشت، خجالت مجالت هم حالیش نبود‌.

یهو یه چی می‌گفتم، یه جوابی می‌دادم از خجالت روم نمی‌شد سرمو بلند کنم.

 

بحثو عوض می‌کنم:

 

– فیلم ببینیم؟ حوصله‌م سر رفته‌

 

بدو بدو میاد پایین.

خودش رو یک ضرب کنارم روی کاناپه می‌ندازه.

 

دریغ از ذره‌ای لطافت و زنانگی…

انگار با پسر عمه‌م اومدم مسافرت.

شکر خدا!

 

غربت بازی درمیاره:

 

– من! من! من باید فیلمو انتخاب کنم!

 

قایم موشک😈

#پارت261

 

می‌دونستم این بچه به هرچی نه بگه، در مقابل فیلم بسیار بسیار سست عنصر تشریف داره.

 

من که مطمئن بودم فیلم هم ببینم هیچی ازش نمی‌فهمم و صرفا می‌خواستم دور و ورم یه صدایی باشه که توی فکر نرم و بیشتر از این افسرده نشم، می‌خواستم فیلم بذارم.

 

پس‌ محتوا خیلی مهم نبود.

 

– بذار…

 

و دقیقا رو چه حسابی یادم رفته بود سلیقه فیلم دیدنم با دیارا زمین تا آسمون فرق داره رو خدا می‌دونه و بس!

 

یعنی، همون موقعی که به آرامش متلق نیاز داشتم، یه فیلمی گذاشت… یه فیلمی گذاشت که به لعنت خدا نمی‌‌ارزید!

 

دیارا محال بود از ماتریکس فیلم های فانتزی و علمی تخیلی خارج بشه و حالا یه فیلم اکشن_ علمی_ تخیلی_ فانتزی گذاشته بود!

 

با بلندترین صدای ممکن.

همه‌ی ماست ها رسما توی قیمه ها ریخته شده بود.

 

چاره‌ای نداشتم بشینم کف زمین با صدای بلند گریه کنم و دو دستی بزنم تو سر خودم.

 

شخصیت های سبز و آبی با گوش های دراز و زبونی که هیچ جایی نبود، با اون صدای جن مانند سر هم عربده می‌کشیدن و با اون تفنگ های فضایی سمت هم تیر پرت می‌کردن.

 

قایم موشک😈

#پارت262

 

گوش خراش ترین صدای ممکن توی اون لحظه رو به لطف دیارای با صدای بیش از هشتادتا داشتم می‌شنیدم.

 

با یه قیافه‌ی نالان و گریه داری، مثل گربه شرک نگاش می‌کنم.

 

– دیارا… تو رو به قبر پیر مقدس! این بی صاحابو قطع کن… غلط کردم… من نخوام فیلم ببینم کیو باید ببینم؟

 

حالا از شانس تخم مرغی من، دیارا در مواجهه با همه مسائل مهم جهان هستی، از یه سیب زمینی بی بخارتر رفتار می‌کردها ولی، بحث فیلم و سریال که می‌شد…

 

وای خدا واسه دشمن آدم هم نخواد‌.

این بچه یه طوری غیرت و تعصب روی فیلم و سریال های مورد علاقه‌ش داشت که اصلا وای فقط… وای!

 

مثل میرغضب بهم چشم غره می‌ره و تهدید آمیز می‌گه:

 

– هان؟ چیه؟ چی می‌گی؟ یعنی می‌خوای بگی با فیلم های من حال نمی‌کنی؟

 

کشدار و دلجویانه می‌گم:

 

– نههه باباااا…. بدبین نبودی تو که…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 68

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.6 (7)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Pll
Pll
13 روز قبل

دیر به دیر که میاد کم که میاد تازه وقتی دیر میزارین حداقل انقدر کشش ندین هی دعوا دعوا دعوا خب یکساله دعوا دارن یکم تغییر بدین روندو

‌‌‌‌
‌‌‌‌
13 روز قبل

از پارت های این رمان ک سال به سال میاد بگذریم،اوای توکا نمیخواد پارت بده؟

me/
me/
14 روز قبل

میخوام پیشنهاد بدم که این رمانو ادامه نده پارت گذاری خیلی ناجوره و قبلا پارت ها بالای 1000 نبودن ؟

رهگذر
رهگذر
14 روز قبل

واقعا رمان قشنگیه حیف که دیربه‌دیر وکوتاه پارتاش گذاشته میشه

خواننده رمان
خواننده رمان
14 روز قبل

الان بگم بعد از یه سال این پارت چیه میگین چرا همش غر میزنی خیلی خیلی کم بود

بانو
بانو
پاسخ به  خواننده رمان
14 روز قبل

بیشتر بگو که خوب گفتی قربونت دهن مبارکت

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x