رمان پروژه عشق پارت 30

15 دیدگاه
(اسرا) (صدای زنگ ب گوشمون رسید) باران:ببین کیه نصف شبی (به سمت در رفتم و با خنده درو باز کردم نگام قفل ارسینو کیان شد زود درو بستم که کیان…

رمان پروژه عشق پارت 29

4 دیدگاه
پارت 29:) _پدصگگگ بزارم زمین آرمین بزارم زمین میوفتم آرمین:مواظبم _تخمم ینی بزاررررررر (با شدت پرتاپ میشم آرمین قری ب کمرش داد و بشکن زد) ارمین:ای عروس مهتاب ای مستی…

رمان پروژه عشق پارت 28

5 دیدگاه
پارت 28 (پشت به همه ایستادم و با یه جیغ بلند دسته گلمو پرتاب کردم و زود برگشتم رو ب جمعیت یعنیا دسته گل عدل تو کله آرسین فرود اومد…

رمان پروژه عشق پارت 26

21 دیدگاه
(شیلا) (استرس تموم وجودم رو بر گرفته بود مدام فکرم پی آرمین می‌رفت و آرایشگر کیلو به کیلو ارایشمو زیاتر میکرد قلنج انگشتامو گرفتم خخخخخ دستای سردمو بهم مالیدم )…

رمان پروژه عشق پارت 25

8 دیدگاه
_این غیر ممکنه ( جیغی زدم و به اهورا خیره شدم) _کثافت تو به روژین خیانت کردی (اهورا چشاش گرد شد و متعجب نگاهم کرد…. قهقهه روژین که به گوشم…

رمان پروژه عشق پارت 24

4 دیدگاه
(سه هفته بعد) (آرمین) _جواب ازمایشو به اتاق 112بفرستید (پرستار سری تکون داد و حتماً زیر لب گفت سرم رو تکون دادم و به سمت اتاق اهورا پا تند کردم…

رمان پروژه عشق پارت 23

8 دیدگاه
(از زبان شیلا) از در بیمارستان اومدم بیرون و به سمت حیاط بیمارستان پا تند کردم از دور آرمین رو دیدم که به یه درخت تکیه داده بود و حرف…
رمان گرداب

رمان پروژه عشق پارت 22

40 دیدگاه
آرسین:چرا موهاتو خشک نکردی _تقصیر باران بود هی میگفت «آخه الان وقت حمومه؟» منم فقط آبشو گرفتم خو آرسین:باشه بیا اینجا حالا (به سمتش رفتم،دستاشو دور شونه هام قفل کرد)…

رمان پروژه عشق پارت 19

19 دیدگاه
  مامان:اومدن بابا:باز میکنم (بابا درو باز کرد به صف ایستاده بودیم ،اول پدر دوماد بعد مادرش ،خواهرش و بلخره شا پسر تشریف آوردن همممممممم بدک نبود) مامان:خوش اومدید بفرمایید…

رمان پروژه عشق پارت 18

2 دیدگاه
  شیلا:من گفتم تو هیچیت نیس،ولی گوش که نیس درو دروازس ازیکی میره تو ازاون یکی بیرون میاد باران:به‌به به‌به چه مثال زیبایی _باشه دیگه نشو مرد دوهزار چهره باران:به‌به…

رمان پروژه عشق پارت 17

10 دیدگاه
    آرسین:بریم _اره امادم (از دانشگاه خارج شدیم و هردومون به سمت ماشین آرسین پا تند کردیم درو برام باز کرد نشستم و چشمکی بهش زدم تک خنده مردونه…

رمان پروژه عشق پارت 16

7 دیدگاه
  _منو آرسین گریفندور،شیلا ارمین ریونکلا، اهورا روژین هافلپاف،باران کیان سلیترین همه اوکی شدید باران:واییی فداتشم کیان:خدا نکنه باران:با تو که نبودم٫ منظورم دریکوم بود _جیغغغغغغغغغغغغغ واییی ببین ببین ولدمورته…

رمان پروژه عشق پارت 15

3 دیدگاه
(نگاهم پی سیبک گلوش میره نگاه خیره مو که حس می‌کنه به چشام خیره میشه بزاق دهنش رو قورت میده و همین باعث بالا پایین شدن سیبکش میشه داغ میشم…

رمان پروژه عشق پارت14

(نگاهمو بهش دوختم و هولش دادم ازم که فاصله گرفت نیشگونی از بازوهاش گرفتم،نگاهم سمت باران میره به کیان نزدیک میشه و با لودگی میگه: باران:کیان جونم(کیان جا میخوره…) کیان:خدا…

رمان پروژه عشق پارت 13

بدون دیدگاه
پارت13 (تماسو قطع کردم و خیره به دری شدم که باران و کیان ازش بیرون رفتن….نگامو به اطراف اتاق چرخوندم و با درد بستم…خداااا …قدم به سوی تختم برداشتم و…