“پنج پر” پارت 1613 اسفند در 3:43 pmبدون دیدگاه اومدم حرف بزنم که آرمین سریع شروع به بوسیدنم کرد هر چقدر هلش میدادم ازم جدا نمیشد حس میکردم الانه که لبام کنده بشه وای خدا این…
“پنج پر” پارت 1523 بهمن در 9:33 pm2 دیدگاه اومدم حرف بزنم که آرمین سریع شروع به بوسیدنم کرد هر چقدر هلش میدادم ازم جدا نمیشد حس میکردم الانه که لبام کنده بشه وای خدا این…
“پنج پر” پارت 1423 بهمن در 3:58 pm6 دیدگاه خوب ما رسیدم چقدر این دوتا مثل دشمن میمونن خوب تاکسی بگیرم بهتره حوصله هیچ کدومشونو ندارم + عرفان بیا تاکسی بگیریم قبلش به این دوتا…
“پنج پر” پارت 136 آذر 14017 دیدگاه + سلام استاد؛ شماهم اومدین؟! استاد: بله خانم رادفر؛ خودم شما سه نفرو شخصاً فرستادم اینجا + خوب استاد ما الان باید چیکار کنیم؟! استاد: …
“پنج پر” پارت 1225 آبان 14012 دیدگاه آرمین: باید از همون اول با من میومدی نمیدونم تو پسره چی دیدی چشمت همش دنبال اونه + خیلی دیگه شاخکات دارن فعال میشن زیاد فضولی…
“پنج پر” پارت 1119 آبان 14011 دیدگاه دیگه چاره ای نبود که با پارسا برم قبل رفتنم با دخترا هماهنگ کردم واسه تحقیق میرم بیمارستان تو ماشین هیچ حرفی رد و بدل نشد حالا…
“پنج پر” پارت 1018 آبان 1401بدون دیدگاه فقط داشتم همین طور نگاش میکردم من ازش چه کمکی میتونستم بخونم … مجبور شدم همین طور الکی دست به سرش کنم استاد بلند شد و داشت…
” پنج پر” پارت 918 آبان 14012 دیدگاه بین هم دیگه مکالمه ای رد و بدل نکردیم ولی حس آرامش خاصی کنارش داشتم انگار چند ساله میشناسمش نمیدونم من توهم زدم تو فکر بودم که صدای…
“پنج پر”پارت 816 آبان 14014 دیدگاه وای خدا همین تصادف کم اگه به کلاس دیر برسم اگه نتونم مخ پسر اون مرده رو بزنم چی؟! از دخترا جدا شدیم هر کدوم رفتیم سر…
“پنج پر” پارت 716 آبان 14012 دیدگاه سوگند:فری چیشده؟! تا اومدم بگم چیزی نشده سریع یه پسر چشم سبز جوابشو داد گفت: فیل سوار مورچه شده سوگند: هر وقت گفتن جسد بپر…
” پنج پر” پارت 615 آبان 14013 دیدگاه اه این دیگه صدای چیه؟! سرمو کردم زیر بالش دیدم هی سرو صدا داره بیشتر میشه دیدم یه نفر بالا سرمه بله سوگند خانومه که کفگیر و ماهیتابه…
“پنج پر” پارت 514 آبان 14015 دیدگاه با گفتن شماره سه پرچما تکون خورد و مسابقه شروع شد هر دو شروع کردیم به گاز دادن دست فرمونش خوب بود اینو انکار نمیکنم دور…
“پنج پر” پارت 414 آبان 14014 دیدگاه آماده رفتن به پیست شدم؛ساعت یک نصفه شب بود،یه احساس خیلی بدی داشتم نفهمیدم اصن چجوری به پیست رسیدم اصن به این شریفی اعتماد ندارم ولی مجبورم…
” پنج پر” پارت 314 آبان 1401بدون دیدگاه آسا:خوب چیشده؟!گفتی بمونیم تا بیای +وایسین بگم بهتون پسر این مرده همکلاسی و هم رشته ای منه فاطی: دورغ نگو بگو چرا پشت گوشی نمیتونستی بگی……
” پنچ پر” پارت 212 آبان 14015 دیدگاه +خوب چقد دیر کلاساتون تموم شد بیاین بریم من دیگه حوصله دانشگاه رو ندارم سوگند:چته بابا الان اومدیم بزار بریم بوفه یه چیزی بخوریم +سوگند میدونی دیشب…