دسته‌بندی: رمان نقض قانون (خون آشام )

رمان نقض قانون(خون آشام)پارت۳۴

    # سه روز بعد …. کاترین   دقیقه ها ، ساعت ها ، روزها ، یکی پس از دیگری سپری شدند تموم مدت فقط به دیوار خیره شده بودم اصلا نمیتونستم خودم رو حتی تکون بدم … با باز شدن در اتاق حتی سرم رو بلند نکردم ببینم کی اومده داخل اتاق اصلا برام مهم نبود حتما باز

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون(خون آشام)پارت۳۳

  «کاترین» خواب بودم.   خوابی عمیق و عجیب. پتویی از جنسِ ابر روی تنم کشیده شده بود. در اغما به سر می بردم. شایدم درون یه حباب گیر کرده بودم….نمی دونم. صدا می شنیدم،اوا هایی به گوشم می خورد اما قدرت تحلیل نداشتم. فریاد ها و جیغ های زیادی می شنیدم. اصوات نامفهموم‌ صدای مادرم و پدر و برادرم

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون(خون آشام)پارت۳۲

  « راوی » با صدای تقه ی در عمارت ، مارتا برای لحظه ای دست از گریختن برداشت ، هکتور و لوییس به سرعت به سمت در رفتند و در را باز کردند ، هکتور از شدت تعجب ، حتی نمیتوانست حرف بزند ،وتنها کلمه ای که توانست به زبان بیاورد این بود : _ دخترم ! مارتا بعد

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون(خون آشام) پارت ۳۱

  _ وجود شما کنارش ، باعث میشه مشکلات زیادی تحدیدش کنه ، اما اگر بتونید در حد زیادی ازش دوری کنید م…. _ فهمیدم …. الان دقیقاً من باید چیکار کنم ، _ باید ….. باید کنار رگ اصلی گردنش رو…. با….با دندون گاز بگیرید ، خونش رو بمکید و داخل بطری که کنار میزش هست دور بریزید ،

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون(خون آشام)پارت۳۰

  «گابریل» دستش را محکم در دست گرفته بودم ، و به صدای ناله هایش گوش میدادم ، باربارا همچنان مشغول زخم عمیقی بود که به قلب کاترین نفوذ کرده ، از شدت عصبانیت بانگ کشیدم … _ زود باش دیگه ، نمیبینی داره درد میکشه ! یه کاری کن ! _ اما … اما سرورم من تا به حال….

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون(خون آشام)پارت۲۹

شروع فصل دوم مرگ یا عشق «گابریل» بغض داشت خفم میکرد کاش سرباز می‌کرد و می تونستم با صدای بلند داد بکشم و هوا ر سر بدم…   پاهام خم شده روی زمین…   اشکام دونه دونه شروع کرد به ریختن تا جایی که دیگه به هق هق مردونه تبدیل شد …. دندونام روی هم ساییده شد…. وسط جنگل بدن

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون (خون آشام)پارت۲۸

  با چشمای خونین به کریستوفری که با ترس و لرز بهم نگاه میکرد خیره شدم ، خون جلوی چشمم رو گرفته بود دوباره تبدیل به گرگ وحشی شدم دستم رو از آغوش کاترین بیرون کشیدم و با هرچه توان داشتم به جون کریستوفر افتادم ‌…. _نه نه نکن توروخدا …. تو … تو نمیتونی منو بکشی …تو قاتل نیستی

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون(خون آشام) پارت ۲۷

    _ جفتتون رو سر میبرم عوضیا…. با شنیدن این جمله ی کریستوفر در حالی که چاقوی نقره ای رو در دست گرفته بود صدای جیغ مهمان ها بلند شد همه ترسیده و عقب رفتند …. انگار که مجدداً کابوس هام داشت تکرار میشد … به زور جلوی گابریل رو گرفته بودم که به سمت کریستوفر یورش نبره ،

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون(خون آشام)پارت۲۶

    اون مرد همچنان ادامه داد : _ برای بار دوم میپرسم ، خانم کاترین فرزند هکتور آیا بدون هیچ اجباری و تنها از سر رضایت و عشق حاضرید آقای کریستوفر فرزند جاستین را به همسری خود قبول کنید ؟ نفس تو سینم حبس شد و بی اراده عرق سرد همه ی بدنم رو گرفته بود ، به یک

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون(خون آشام)پارت۲۵

# زمان _ حال # «کاترین» آره ، گابریل فراموشکار نبود …. #فلش _ بک# «کاترین» از این همه بی تفاوتیش حرصم داشت درمیومد یهو از کوره در رفتم به سمتش حمله ور شدم مشت میزدم به سینه اش با عصبانیت داد زدم: _ تو یه عوضی به تمام معنایی ، تو به چه حقی میخوای بری پیش اون دختره

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون(خون آشام)پارت۲۴

  نگاه ها ی گابریل ، لبخندش ، بوسیدنش ، همه و همه در یک لحظه از جلوی چشمم مثل یک فیلم رد شد ، من باید چی میگفتم ! اگر واقعاً دوستم داشت که ولم نمی‌کرد؟ میکرد ؟ نفس بلندی کشیدم و طوری که بغضم مشخص نباشه ، گفتم ؛ _ب… صدای زوزه ی گرگی به گوشم رسید ،

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون(خون آشام)پارت۲۳

    این کار تنها راهی بود که بتونم خودم رو نجات بدم ! اما الان وقتش نبود ! اون چاقو قرار بود زندگیم رو رقم بزنه ! فقط دو انتخاب داشتم ، مرگ یا ازدواج با قاتلت ! چاقو رو داخل دستم گرفتم و روی رگ اصلی گردنم گذاشتمش … حتی از برخوردش به پوست گردنم باعث خارش و

ادامه مطلب ...

رمان نقض قانون(خون آشام)‌‌ پارت ۲۲

  صدای کفش پاشنه بلندی داخل حال پیچیده شد ، سرم رو به طرف صدا چرخوندم ، دلم میخواست کاترین رو ببینم ، ناگهان با دیدن دختری که موهای قهوه ایش رو کنار میزد ، و با ناز و عشوه تمام قدم بر میداشت ، تعجب کردم … من قرار بود با این زن یه عمر زندگی کنم ؟ مادرش

ادامه مطلب ...
عکس کاترین

رمان نقض قانون(خون آشام) پارت ۲۱

  من داخل غم خودم میسوختم اما اونا داشتن برای عروسی من و کریستوفر برنامه میچیدن ، نمیدونم لباسش اینطوری باشه ، دسته گلش اونطوری باشه ، زیر لب آروم زمزمه کردم ؛ _ خدایاااا ، چرا داری منو امتحان میکنی ؟   ***** سه روز بعد   « گابریل »   به قدری به دیوار اتاقم مشت زده بودم

ادامه مطلب ...
عکس کاترین

رمان نقض قانون(خون آشام)پارت ۲۰

  _ آ آ ، نشد اینطوری که ! خب بزار از اینجا شروع کنم اون مردک عوضی گابریل به زودی و حتی سر تاریخی که ما قراره به طور رسمی زن و شوهر هم بشیم ، اونم قراره با کلاره که حدس میزنم نمیشناسیش اما یه گرگ امگا هست ازدواج کنه ، خلاصه بگم که اگر به امید گابریل

ادامه مطلب ...