رُمانِ«تُنگ بُلور»پارت 10
تـُنـــگ بـلـور: راوی می گوید …خودش را با ماهور سرگرم میکند و پس از گذشت چند دقیقه خود سکوت ایجاد شده را می شکند – میگم مهراب مهراب منتظر تماشایش میکند و او می گوید – مامانم میگفت دختر پسرای فامیل دور هم جمع شدن میخوان برن شمال .! –