رمان دالاهو پارت 29
قصدم اذیت کردنش نبود. من میخواستم از ذوق حرف ها یهویی بی مقدمهش هوار بکشم اما امری که کرده بود بهم اجازه نداد و تا رسیدن به فروشگاه سکوت اختیار کردم. راه زیادی نبود تا خونهش و راحت میشد رفت و امد داشت. پشت سرش راه افتادم که چرخ دستی برداشت و شروع به انتخاب وسایلی که