رمان گربه سیاه Archives - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان گربه سیاه

گربه سیاه پارت 6

    از  تو کمد یه دست لباس برداشتم خیلی ساده به خودم رسیدم نه آرایشی نه رنگ و لعابی   از اتاق بیرون رفتم دیدم بابام آماده شده و تو حیاطه منم رفتم در پارکینگو باز کردم سوار ماشین شدم میکال سرش تو گوشی بود مامان و بابا باهم مشغول حرف زدن بودن   هندزفری مو در آوردم رفتم

ادامه مطلب ...

“گربه سیاه” پارت 5

چرا داییم بعد این همه سال اومده و از من کمک میخواد منی که هیچ کاری تا حالا انجام ندادم + چرا کمک من؟! _ آره خواهرزاده عزیزم میتونستم اعتماد یانه؟! اصن شاید داییم نبود یه نفر دیگه بوده باشه ولی با این همه چیزایی که من خوندم میگم میتونه این آدم داییم باشه + چجوری کمک میتونم؟! _ میخوام

ادامه مطلب ...

” گربه سیاه “پارت 4

    “فلش بک”   مامانم گوشیشو جواب نداد بهش پیام دادم   + مامان کجایی؟! نگار خانم؟! مامان میخوام برم انتخاب رشته کنم حتی بهم خبر ندادن کجا رفتن تو حیاط نشستم یه چیزی توجه همو جلب کرد یه جعبه بود رفتم اوردمش عه هنوز باز نشده بود   رو جعبه نه اسمی نه پلاکی هیچی هیچی بازش کردم

ادامه مطلب ...

“گربه سیاه” پارت 3

    رفتم رو مبل روبه رو شون نشستم   بابام قبل اینکه حرفی بزنه مامانم شروع کرد که اشتباه کرده منو کلاس طراحی فرستادن   + مامان خوب چه ربطی داره میشه بگین این کیه من کشیدم؟!   بابا دید حق با منه خودش این بار به حرف اومد   _ روکال مطمئنی جایی ندیدیش؟!   + جایی ندیدمش

ادامه مطلب ...

” گربه سیاه” پارت 2

    وای خدا دو دقیقه نمیزارن بخوابم   + کیه در نزن   _ روکال دختر پاشو مهمونا اومدن بسه دیگه   وای خدا چقدر خوابیده بودم که مهمونا اومده بودن   ساعت 8 شب بود سریع از جام پا شدم موهامو درست کردم شالمو انداختم رفتم تو سالن   بدون اینکه نگاه به جمع کنم گفتم سلام به

ادامه مطلب ...

” گربه سیاه” پارت 1

  این دل به من بعد ازتو دیگر دل نخواهد شد دیوانه‌ ای مانند من عاقل نخواهد شد اخلاق من را بهتر از هر کس تو می دانی این دل به سمت دیگری مایل نخواهد شد با آیه‌های چشم تو این دل مسلمان شد بعد از تو دیگر آیه‌ ای نازل نخواهد شد از مرگ می‌ترسم ولی وقتی نباشی تو

ادامه مطلب ...