گربه سیاه پارت 6
از تو کمد یه دست لباس برداشتم خیلی ساده به خودم رسیدم نه آرایشی نه رنگ و لعابی از اتاق بیرون رفتم دیدم بابام آماده شده و تو حیاطه منم رفتم در پارکینگو باز کردم سوار ماشین شدم میکال سرش تو گوشی بود مامان و بابا باهم مشغول حرف زدن بودن هندزفری مو در آوردم رفتم